تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
در انتظار
موعود و
آدرس
zohoremonji.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شیخ عباس قمی به نقل از استادش حکایت زیر را نقل کرده و از قول استاد خود بر صحت آن تأکید فراوان می کند و اهمیت زیادی برای آن قائل شده است. البته استاد شیخ عباس قمی نیز آن را از زبان شخصی به نام حاج علی بغدادی که این حکایت برایش واقع شده است، تعریف می کند.
به هر حال، قصه از زبان حاج علی بغدادی چنین تعریف می شود: ـ هشتاد تومان سهم امام بدهکار بودم. برای پرداختن بدهی خود از بغداد به نجف اشرف عزیمت کردم. ابتدا به خدمت شیخ مرتضی رسیدم و بیست تومان به ایشان دادم. بعد از دیدار شیخ مرتضی به منزل شیخ محمد حسین کاظمینی رفتم و بیست تومان هم به ایشان دادم. سپس به دیدار شیخ محمد حسن شروقی شتافتم و به ایشان هم بیست تومان دادم و بازگشتم. در این فکر بودم که بقیه ی بدهکاری ام را که بیست تومان بود به هنگام بازگشت به بغداد به شیخ محمد حسن کاظمینی آل یاسین بدهم. وقتی به بغداد بازگشتم، فوراً به زیارت کاظمین شتافتم تا ضمن زیارت، بدهی خود را هم به جناب آل یاسین بدهم. بعد از آن که خدمت آل یاسین رسیدم ، اندکی از بیست تومان بدهکاری ام را خدمت ایشان سپردم و قول دادم بقیه ی آن را بعد از فروش بعضی کالایی که داشتم، خدمتشان بفرستم. پس از این قول و قرار، برخاستم تا زودتر به بغداد بازگردم؛ زیرا پنج شنبه بود و عصر آن روز می باید مزد کارگرانی را که برایم کار می کردند، بپردازم. جناب آل یاسین از من خواست باز نگردم و شب را در کاظمین بمانم. اما وقتی موضوع پرداخت مزد کارگران را به ایشان عرض کردم، به من اجازه ی بازگشت دادند. ناگفته نماند هنگامی که در محضر جناب آل یاسین بودم، در خاطر داشتم که از ایشان نامه ای به این مضمون که من (حاج علی بغدادی) از دوستان اهل بیت هستم، بگیرم و وصیت کنم آن را به هنگام فوت در کفنم بگذارند؛ اما این درخواست را که در ذهنم بودم، مطرح نکردم و بازگشتم. هنوز بیش از یک سوم از راه کاظمین به بغداد را نپیموده بودم که دیدم سید بزرگواری که عمامه ی سبز رنگی بر سر دارد از مقابل من به سوی کاظمین می رود. وقتی سید مرا دید، با گرمی احوالپرسی کرد و مرا در بغل گرفت. من نیز متقابلاً چنین کردم و بعد از مصاحفه، چهره ی یکدیگر را بوسیدیم. در این هنگام ایشان به من فرمود: ـ حاج علی! سفر به خیر؛ از کجا می آیی و به کجا می روی؟ این پرسش در حالی بود که من آن سید را نمی شناختم؛ ولی با خودم گفتم: شاید او مرا می شناسد و تقصیر من است که چیزی از او در خاطر ندارم.
به هر حال، در پاسخ سید عرض کردم: ـ به زیارت کاظمین رفته بودم و اکنون از آن جا باز می گردم. سید بزرگوار در پاسخ من فرمود: ـ امشب، شب جمعه است. بیا با هم به کاظمین بازگردیم تا در آنجا شهادت دهم که از دوستان جدم امیر المؤمنین «علیه السلام» هستی. از این سخن سید تعجب کردم و گفتم: ـ شما که از وضع من چندان اطلاع نداری، چگونه می خواهی شهادت بدهی؟! سید بزرگوار فرمود: ـ مگر امکان دارد کسی که حق مرا به جا می آورد، او را نشناسم. به منظور سید پی نبردم و گفتم: ـ چه حقی از شما را من ادا کرده ام؟! پاسخ دادند: ـ آنچه به وکیل من رساندی، همان حق من است. بار دیگر پرسیدم: ـ وکیل شما کیست؟ فرمودند: شیخ محمد حسن. عرض کردم: ـ ایشان وکیل شماست؟ فرمود: ـ آری؛ او وکیل من است. سپس درباره ی سایر وکلای ایشان پرسیدم تا ببینم آن چه به علمای نجف اشرف پرداخته ام، صحیح بوده است یا خیر. سید بزرگوار تأیید کردند که آن چه پرداخته ام صحیح بوده است و همه ی آن علما ، وکیل او هستند. حاج علی بغدادی پس از وقوع این ماجرا، از آن سید بزرگوار مسایلی را می پرسد و ایشان نیز به پرسش های متعدد حاج علی بغدادی پاسخ می دهد. سپس هر دو به زیارت کاظمین می روند. به هنگام زیارت و نماز، آن سید ناگهان از نظر حاج علی بغدادی پنهان می شود و حاج علی دیگر نمی تواند او را مشاهده کند. حاج علی بغدادی پس از آن که موفق به یافتن مجدد آن سید نمی شود، نزد شیخ محمد حسن کاظمینی آل یاسین می رود و قصه ای را که برایش واقع شده بود، بازگو می کند. شیخ محمد حسن پس از شنیدن قصه، تایید می کند که آن سید امام زمان «عج» بوده است و از حاج علی بغدادی با تأکید می خواهد که این راز را فعلاً با کسی در میان نگذارد.
![]() |
اگر بخواهيم به تمام تفاوت های شيعه و سنی اعم از فقهی، کلامی، حديثی، تاريخی و...بپردازيم وقت و صفحات فراوانی را به خود اختصاص می دهد که مجال آن نيست. لذا تنها به تفاوتهای اصلی اشاره می شود. 1) اختلاف اساسي شيعه و سني برسر خلافت اسلامي و مرجعيت ديني است. اهل سنت امامت را به عنوان رهبري اجتماع قبول دارند، ولي امامت به معناي مرجعيت ديني و به معني ولايت را نمي پذيرند. اهل تسنن براي هيچ كس حتي براي ابوبكر و عمر و عثمان چنين منصبي را قائل نيستند، از اين رو عصمت را در امام و خليفه لازم نمي دانند، ولي شيعه امامان خود را معصوم از خطا مي دانند. از اين رو استاد مطهري(ره) اختلاف سني و شيعه را در بحث امامت ريشه اي مي داند و مي گويد: "آن چيزي كه شيعه به نام امامت معتقد است، غير از آن چيزي است كه آن ها به نام امامت معتقدند. آن چه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، يك شأن دنيايي امامت معتقدند. امام همان حاكم ميان مسلمين، فردي از افرادي مسلمين كه بايد او را براي حكومت انتخاب كنند. آن ها بيش از حكومت بالا نرفتند، ولي امامت در شيعه مسئله اي است تالي تلو نبوت و بلكه از بعضي از درجات نبوت بالاتر است". در هر صورت امامت نزد سنی يك مسئلة فرعي مثل نماز خواهد بود، اما امامت در شيعه مفهومي است نظير نبوت. در حقيقت ولايت ادامه نبوت است. از اين رو بايد در كنار نبوت به عنوان يكي از اصول و پايه های دين مطرح گردد. شيعيان پيرو حضرت عليو معتقد به جانشيني بيواسطة آن حضرت بعد از پيامبر گراميو نص و تصريح ولايت آن حضرت در غديرخم از طرف پيامبر اكرمميباشند كه در پي آن پيامبر اسلاممردم را در صحراي گرم و سوزان "خُمْ" متوقف كرد و با بيان خطبهاي از جمله فرمود: "من كنت مولاه فهذا علي مولاه; هر كس من مولا و ولي او بودهام، علي مولا و ولي او است..." و به همين مناسبت آية 62، سورة مائده نازل شد.(الكافي، محمد بن يعقوب كليني;، ج 1، ص 420، دارالكتب الاسلامية، تهران.) و حديث مذكور در منابع و كتابهاي معتبر اهل تسنن نيز نقل شده است.(ر.ك: الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 3، ص 98، داراحيأ التراث العربي، بيروت.) به اعتقاد شيعيان ولايت و امامت حضرت علي بن ابيطالب در قرآن كريم نيز مورد تأكيد قرار گرفته و شأن نزول آية 55، سورة مائده كه به آيه ولايت معروف است ـ و نيز بسياري ديگر از آيات قرآن كريم دربارة حضرت عليميباشد.(ر.ك: تفسير مجمع البيان، مرحوم طبرسي;، ج 2، ص 126ـ129، منشورات دارمكتبة الحياة، بيروت.) شيعه معتقد است كه پس از حضرت عليامامام معصوم: يكي پس از ديگري جانشين پيامبر و بيان كننده قرآن و احكام الهي هستند و معتقدند كه تمام وظايف و شئوون پيامبر به جز دريافت وحي تشريعي، براي آنان ثابت است، به همين جهت احكام و معارف اسلامي را از آنان دريافت نموده و پيرو مكتب اهل بيت: ميباشند. شيعيان همچنين معتقدند كه پيشواي مسلمانان بايد عادل، عالم و معصوم باشد و چنين كسي منصوب شده از ناحيه خداوند متعال است و شخص غيرمعصوم نميتواند امامت و ولايت مسلمانان را بر عهده بگيرد و آيه تطهير(احزاب،33) دليل روشني بر عصمت اهل بيت: ميباشد.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 17، ص 297ـ306، دارالكتب الاسلامية، تهران.) ولي اهل تسنن چنين اعتقادي را ندارند و جانشيني پيامبر گراميرا به بيعت جمعي از مسلمانان با فردي و يا وصيت يك خليفه نسبت به خليفة بعد از خود و... معتبر ميدانند و اعتقاد دارند كه براي خلافت و رهبري مسلمانان عصمت شرط نيست و مردم هر كس را برگزيدند گر چه عادل هم نباشد، كفايت ميكند! آنان بعد از رحلت پيامبر گراميبه خلافت ابوبكر، عمر و عثمان معتقد هستند و حضرت عليرا خليفة چهارم! ميدانند. آنان منصبي را كه شيعيان براي امامان معصوم: قائلند، قبول ندارند و اغلب آنان در احكام و معارف اسلامي از فتاواي چهار امام معروف خود و احاديثي كه در كتابهاي روايي خود مانند "صحاح ستة" و... جمع آوري شده، پيروي ميكنند. از آن جا كه شيعيان براساس دلايل عقلي و نقلي معتبر مانند: حديث "ثقلين" و دلايل ديگر در احكام و معارف اسلامي پيرو مكتب اهلبيت: ]قرآن و عترت[ ميباشد; ولي اهل سنت از آنان پيروي نميكنند; به همين جهت بين شيعه و اهل سنت در معارف اسلامي و احكام شرعيه مانند: وضو، نماز و... تفاوتهايي وجود دارد كه در اين باره (اختلاف معارف و احكام شرعي) كتابهاي مستقلي نوشته شده كه كتاب "الخلاف" مرحوم شيخ طوسي; بحوث في الملل والنحل، آية الله جعفر سبحاني; الفقه المقارن للاحوال الشخصية بين المذاهب الاربعه السنية والمذهب الجعفري، بدران ابوالعينين بدران; و... از جمله آنها است.
2) اختلاف ديگر سني و شيعه در مورد صحابه رسول الله است. اهل سنت معتقدند همة صحابه عادل اند. ابن حجر مي گويد: "اهل سنت اجماع دارند بر اين كه همة صحابه عادل اند. اما شيعه معتقد است در صحابه منافق نيز وجود داشته و آيه "افك" گواه بر اين مدعا است. از طرفي در منابع شيعه و سنی پيامبر اكرم(ص) ملاك جدايي مؤمن و منافق را محبت امام علي و بغض آن حضرت قرار داده اند. از اين رو هر كس بغض علي(ع) را داشته باشد و با او بجنگد، منافق خواهد بود و در اين جهت فرقي بين صحابه و غير صحابه نيست. شايان ياد آوري است كه امروزه برخي از اهل سنت، عدالت صحابه را قبول ندارند.
3- اختلاف اصلي ديگر در منابع استنباط احكام اسلامي است. اهل سنت در كنار كتاب و سنت و اجماع، قياس، استحسان واجتهاد صحابه و... را نيز به عنوان يكي از منابع اصلي شناخت و تعيين احكام بر شمردهاند كه منظور از اجتهاد، عمل به رأي است. نزد شيعه و اهل بيت، قرآن و سنت دو منبع اساسي براي احكام الهي است و قياس و عمل به رأي و اجتهاد جايگاهي ندارد. اهل بيت خود نيز حكمشان را مستند به قرآن و سنت رسول مي كردند.به صورت كلي به اعتقاد شيعه اماميه , هيچ كس جز نبي اكرم (ص ) حق تشريع , تفسير و تبيين احكام الهي را ندارد. پيامبر اكرم (ص ) از طريق اتصال به منبع غيب , از احكام الهي مطلع مي شدند و مأمور به تبليغ اين احكام بودند. پس از پيامبر اسلام طبق نص و تصريح ايشان , ائمه (ع ) براي تبيين احكام الهي (و نه تشريع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حديث مورد اتفاق جميع فرق مسلمين : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شيء گرانبها ميان شما باقي مي گذارم : كتاب خدا و اهل بيتم , مادامي كه به اين دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد». البته اختلافات ديگري نيز در مسائل جزئي و امور عبادي وجود دارد، مانند نحوه وضو گرفتن، نحوه نماز خواندن كه همه به مبناي كلامي واعتقادي بر مي گردد كه توضيح داده شد. البته شباهت هاي سني و شيعه زياد است. در اصل اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد و قرآن و كعبه و وجوب نماز و روزه و زكات و بقيه فروع دين بسياري از احكام و محرمات مانند حرمت قمار و شراب و دروغ و غيبت و... وحدت نظر وجود دارد.
4- همچنانكه اشاره شد اهل سنت چون به امامت و عصمت اعتقادندارند درنتيجه كليه مسائل اعتقادي و احكام و ساير آموزه هاي مذهب خود را از افراد و غير معصوم گرفته اند و اما شيعه كليه آموزه هاي ديني را از امامان معصوم فراگرفته اند . شيعه تحت تعليم امامان معصوم است و اهل سنت عمده مباني اعتقادي و فرعي را از اشخاص حداقل قرن بعد از پيامبر مثل ابو حنيفه - احمدبن حنبل - مالك - شافعي ميگيرند لذا از همين رهگذر اختلافاتي در فروعات فقهي و اصول اعتقادي داريم ضمن اينكه در اصل توحيد - نبوت - معاد اصل نماز روزه و مسائل ديگر اشتراكاتي داريم اما مواردي هم مثلاً در صفات خدا - شرائط نبي و مباحثي مثل رجعت و چگونگي نماز وروزه و 000 اختلافاتي داريم .
5- با شهادت جانسوز پيامبر گرامي اسلامو قطع ارتباط مسلمانان با غيب و وحي دراثر استفاده از رأي و اجتهاد شخصي، اختلافهاي فراواني بين مسلمانان بوجود آمد که از جمله آنها اختلاف در آوردن قلم و كاغذ طبق درخواست پيامبر گراميپيش از وفات آن حضرت بود. 6- اختلاف ديگر در شهادت پيامبر گرامي اين بود که به اين معنا كه آيا آن حضرت ميميرد و يا مثل حضرت عيسي به آسمان برده ميشود که عمر بن خطاب منکر رحلت آن حضرت بود! 7- اختلاف در محل دفن آن حضرت. 8- اختلاف در فدك كه متعلق به حضرت زهرا( سلام الله عليها) بود و... هر كدام از اختلافهاي مذكور براي اسلام و مسلمانان زيانهايي را در بر داشت، ولي مهمترين و برجستهترين اين اختلافها بحث امامت و جانشيني پيامبر گراميبود كه ساير اختلافها را تحت الشعاع خود قرار داد.
كتاب جهت آشنايي بيشتر 1- كتاب محمدرضا مظفر ( عقايد شيعه ) ترجمه استشهادي 2- كتاب سيد عبدالحيسن شرف الدين ( اجتهاد در مقابل نص ) جهت آشنايي با مسائل شيعه و سني مراجعه فرمايد . 3- ملل و نحل جعفر سبحاني 4- كتاب معالم المدرستين يا ترجمة آن به نام نشانه هاي دو مكتب علامه سيد مرتضي عسگري مراجعه فرماييد.
|
شمايل و صفات امام زمان (عج) از نگاه معصومین:
اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پيامبر (ص) و ائمه (ع) بيان شده است . شايد فلسفه اين امر بدان جهت بوده که با ذکر اين اوصاف جلوي هر کسي را که قصد داشته ادعاي مهدويت بکند ، بگيرند . چرا که مساله ظهور امام مهدي در آخرالزمان يکي از ضرورتهاي ديني هم شده بود . و از آنجا که فراهم آمدن تمام اين صفات و ويژگيها ، که در روايات اسلامي ذکر آنها رفته ، در شخص مدعي مهدويت امکان ناپذير است بنابراين باعث مي شود تا دروغ او پيش مردم فاش شود .
درباره اوصاف آن حضرت چنين آمده است :
1- رسول خدا (ص) اوصاف حضرت مهدي را چنين مي فرمايد : «مهدي از من است ، او بلند پيشاني است و داراي بيني باريکي است که ميانش اندک برآمدگي دارد . مهدي از فرزندان من است . چهره اش چون ماه تابان است . چشمان گردي دارد . رنگش ، رنگ عربي و بدنش ، بدن اسرائيلي است . صورتش مثل دينار (گرد و سرخ) است . دندانهايش چون اره (تيز و بران) و شمشيرش چون سوزش آتش است».
2- امام علي (ع) نيز در توصيف حضرت قائم چنين مي فرمايد :
«مهدي ديدگاني مشکي دارد و موهايي پر پشت . او داراي چهره سرخ و پيشاني نوراني است . صاحب خال و علامت است . عالمي است غيور که اخبار گذشتگان را داراست . ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او را تمام شما افزون تر و بيش تر از همه شما به جاي آرنده صله رحم است . به مرغ (که در آسمان پرواز مي کند) اشاره مي کند و در دستش فرو مي افتد ، و شاخي (خشک) در زمين مي کارد ، سبز مي شود و برگ مي آورد».
3- امام حسين (ع) درباره اوصاف آن حضرت نيز چنين مي فرمايد :
«مهدي را از روي سکينت و وقاري که دارد و همچنين دانش او به حلال و حرام و نيازمندي مردم به او و بي نيازي او از مردم مي شناسيد».
4- امام باقر (ع) اوصاف امام مهدي را چنين بيان کرده است :
«سياهي چشمانش تابنده و پنجه هايش قوي و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است . پشت او دو خال است ، خالي به رنگ پوستش و خالي همانند خال پيامبر ، ابروانش به هم پيوسته است ، ديدگانش از کثرت شب بيداري و عبادت آشکار است ، سياهي چشمانش تابنده است . در صورتش اثري (خالي) است ، سينه اش فراخ است ، شانه هايش را (به دو طرف بدنش) رها مي کند و سر استخوانهاي کتفش بزرگ و درشت است».
5- امام صادق (ع) نيز درباره اوصاف آن حضرت فرموده است :
«مهدي خوش سيما ، گندمگون است که به سرخي مي زند ، ابرو کمان و نوراني است و سياهي چشمانش بغايت سياه است ، چشمان فراخ دارد ، بالاي بيني اش برآمده است ، بيني عقابي دارد و پيشاني بلند ، او خاشع است و نازک مثل شيشه ، هيبتش مردم را مي ترساند ، به مردم و دلها نزديک است ، شيرين گفتار و خوش سيماست ، ساقهايش باريک است و بدني نيرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فرو ريزند ، دست بر بنده اي نمي نهد جز آنکه دلش همچون پاره هاي آهن (سخت و نيرومند) مي گردد . نه بسيار بلند بالاست و نه بسيار کوتاه بلکه ميانه قامت است ، سر گرد دارد و سينه ای فراخ ، بلند پيشاني است و ابروهايش پيوسته است ، بر گونه راستش خالي است گويا دانه مشک است که بر قطعه عنبر ساييده باشند».
6- امام رضا (ع) نيز اوصاف امام را چنين بيان کرده است :
«او شبيه من و شبيه موسي بن عمران است . هاله هايي از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشيدن گيرد . داراي اعتدال اخلاق است و رنگي شاداب دارد . در هيبت بدني به رسول خدا (ص) شبيه است . نشانه اش آن است که (از نظر سن) سالخورده است اما سيماي جوان دارد تا آنجا که بيننده او را چهل ساله يا کمتر مي انگارد . ديگر از علايم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلا پير نمي شود»
منبع روایات : کتاب «يوم الخلاص» نوشته کامل سليمان صفحات 51 تا 55
روايات راجع به حضرت ولي عصر (ع) و جريانات ايام غيبت رنج بار آن حضرت و دوران ظهور سراسر نور و سرورش بسيار است. در اين ميان، روايات و خبرهاي عيني متعددي مربوط به حضرت سيدالشهدا حسين بن علي (ع) است که ما به برخي از آنها بسنده مي کنيم:
شيخ صدوق (ره) با سلسله سند نقل کرده که امام حسين (ع) فرمود:
«فِي التّاسِعِ مِن وُلدِي سُنَّهُ مِن يوسف (ع) وَ سُنَّه مِن مُوسَي بنِ عِمران (ع) وَ هُوَ قائِمُنا اَهلَ البَيت يصلِحُ الله تَبارکَ وَ تَعالي اَمرَهُ فِي لَيلَهٍ واحِدهٍ» (بحارالانوار ، ج51،ص132)
در نهمين فرزند من (مهدي) سنتي از يوسف است و سنتي از موسي بن عمران (ع) و او قائم ما اهل بيت مي باشد. خداوند کار او را در ظرف يک شب اصلاح خواهد فرمود.
حضرت سيد الشهدا (ع) در اين روايت شريفه از چهار موضوع راجع به امام زمان سخن مي گويد:
موضوع اول: اينکه در او سنتي از يوسف است، و مقصود آنست که خداوند يوسف را مستور داشته بود به طوري که او را مي ديدند و نمي شناختند که او يوسف و فرزند حضرت يعقوب پيغمبر (ع) است، امام زمان (ع) نيز چنين است.
موضوع دوم: در او سنتي از حضرت موسي (ع) است. ولادت حضرت موسي مخفي صورت گرفت و بعد از مدتي از قوم خود غايب گرديد، ولادت امام زمان (ع) نيز مخفيانه واقع شد و مدتي از مردم غائب بوده و خواهد بود.
موضوع سوم: او قائم ما اهل بيت است. گويا به نوعي تفاخر مي کند که قائمي که در ميان آل محمد (ع) پرورش مي يابد و ظهور مي کند نهمين فرزند من است.
موضوع چهارم: خداوند، امر او را در يک شب اصلاح مي کند که ممکن است مقصود اين باشد که بعد از طول مدت غيبت و گذشت ساليان محنت و مهجوري، خداوند ناگهان در يک شب اراده ي ظهور آن حضرت را خواهد نمود و با همان يک شب کار او را اصلاح خواهد فرمود. و ممکن است مقصود اين باشد که چون ظهور کند، استيلاي او بر جهان و قلع و قمع کردن دشمنان و بدخواهان به درازا نمي کشد و زمان زيادي نمي برد بلکه در يک شب کار او را اصلاح کرده و همه را در برابر او تسليم و مطيع خواهد فرمود.
در نقل آمده است که عبدالرحمن بن سليط گويد حسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام فرمود: «از ما خانواده، دوازده نفر مهدي و هدايت يافته اند که اولين آنان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع) و آخرين آنها نهمين نفر از فرزندان من مي باشد و اوست امامي که قيام به حق مي کند. خداوند زمين را به وجود او زنده مي سازد، پس از آنکه مرده بود و به وسيله ي او دين حق را بر همه ي اديان، غالب و پيروز مي گرداند، هر چند که مشرکان خوش نداشته باشند. براي او غيبتي است که مردماني در آن از دين بر مي گردند و گروه هايي هم در ميان شرايط غيبت بر دين ثابت مي مانند و آنان مورد آزار و اذيت قرار مي گيرند و بدانها گفته مي شود پس اين وعده ي ظهور، چه زماني است اگر شما راست مي گوئيد؟ آگاه باشيد کسي که در غيبت او بر اذيت ها و تکذيب ديگران صبر کند به منزله کسي است که با شمشير، پيش روي رسول الله (ص) و به حمايت از آن حضرت بجنگد.»
اين کلام شريف حضرت امام حسين (ع) درباره ي فرزند گرانقدرش حضرت مهدي (ع) نکات بسيار مهم و جالب و شنيدني را به ما مي فهماند.
اولاً: يادآور مي شود که ذوات مقدسه اي که مشمول نور هدايت الهي هستند دوازده نفرند و آنان مشخص اند و آغازگرشان حضرت اميرالمؤمنين (ع) و خاتم آنان آن کسي است که در طبقه نهمين نسل حضرتش قرار دارد، و قائمي که از آل پيغمبر به گوش ها خورده، اوست.
ثانياً: زمين که بر اثر بدي ها و فساد و شرارت ها مرده است، به يمن وجود او زنده و آباد مي گردد. و دين حق در پرتو وجود نازنين او بر همه ي اديان، پيروز مي گردد و علي رغم خواسته ي مشرکان، دين اسلام، حاکم خواهد شد.
ثالثاً: از غيبت امام زمان (ع) سخن مي گويد و اينکه غيبتي چنان طولاني دارد که گروه هايي بر اثر دوري از آن حضرت دچار انحراف و ارتداد گرديده و از دين خدا خارج مي شوند و در همين حال، مردمي نيز ثابت قدم مي مانند. ولي مورد اذيت و سرزنش منحرفين واقع مي شوند که پس آن امامتان کجاست؟ اينها همه اخبار غيبي است که حضرت امام حسين (ع) در مورد مهدي موعود (ع) داده اند.
در پايان متذکر اجر و ثواب و پاداش انسان هاي پاک و اهل ولايت و دلدادگان امام زمان مي شوند که آن آزارها و زخم زبان ها را تحمل مي کنند و کمترين ضعف و فتوري در ارکان ايمان شان به وجود نمي آيد.
طبق فرموده آن بزرگوار اجر و پاداش اينها اجر و پاداش کسي است که به همراه پيامبر خدا (ص) به جنگ رفته و در اردوي آن حضرت است و جلو روي آن بزرگوار، براي پيروزي اسلام، شمشير مي زند.
بخش اول از سلسله مقالات سیدالشهدا(ع) در جبين امام زمان(عج):
« امام بعد ، امروز كه اينجا نشستهايد ، هر كس ملاحظهي حال خود كند ،اگر ميبيني هيچ نگفته و نشنيده ، دلت گرفته است و گريه بر تو مستولي شده ، و چنين حالتي در خود ملاحظه كردي بشارت باد تو را كه علامت ايمان است » (1)
هر بار كه اين جملات حزن آور شيخ شوشتري را ميخوانم ، يادم مي آيد كه فرود آمدن اشك براي سيدالشهداء عليه السلام ، بهانه نميخواهد و حاجتي به روضه و مصيبت خواني ندارد . همين كه نام حسين عليه السلام را ميشنوي ميان اين اسم و غربت تناظر برقرار ميكني ، و وقتي مفهوم غربت را فهم كرده باشي و تلخكامي آن را چشيده باشي ، ديگر تو ميماني و پلكهايي مرطوب ، تو ميماني و قطرههايي سرازير ...
هر دو غريب
زيارت ناحيه را كه ميشناسي ، زيارتي است كه شيخ مفيد در كتاب المزار از قول امام عصر عليه السلام نقل نموده . جملات جانگداز اين مصيبت نامه به آشكاري نشانت ميدهد كه رابطه و علاقهاي ناگسستني و محكم ازجهات مختلف ميان سيدالشهداء عليه السلام و واپسين فرزندش برقرار است .
امام عصر عليه السلام را « طريد الوحيد الغريب »(2) - طرد شدهي تنهاي غريب - خواندهاند . صاحب ما ناشناخته است ، كسي به عظمت و قدرش آگاه نيست ،كمتر كسي گاه و بيگاه دست به دامان او ميشود . ولايتش عصمتش و امامتش مورد تعرض تاريك فكران قرار ميگيرد .
امام عصر عليه السلام غربت زده است ،يادش از در و ديوار روزگار ما زدوده شده ، كسي سراغش را نميجويد ،روزها و ساعتها به غفلت از او ميگذرد و اندكند آنان كه به رضاي او اهميت ميدهند .
امام عصر عليه السلام از اهل و ديارش دور افتاده و ساكن تنهاي بيابانها شده و اگر چه گاه در ميان ماست ، اما با ما نيست و تنهاست و حال ، اين غريب ، جد شهيدش را اينگونه ميخواند:
السلام علي غريب الغرباء
السلام علي شهيدالشهداء
السلام علي المظلوم بلاناصر (3)
سلام بر غريب غريبان ،
سلام بر شهيد شهيدان ،
سلام بر مظلوم بيياور ،
او و پدر بزرگوارش هر دو تنهايند ، بيياورند ،دور افتادهاند ، طرد شدهاند و ... غريب !
هر دو يتيم نواز
اگر امام ،پدر شفيق باشد و انيس دم تنهايي ، اگر صاحب الزمان ما خوب را « اب رحيم »(4) - پدر مهربان - بخواند ، وقتي دستمان به او نرسد ، چه حسي از يتيمي و بيكسي به ما دست ميدهد ؟ چه دردي با دوري و بيخبري او به جانمان ميافتد ؟
امام حسن عسكري عليه السلام فرمودند :
اشد من يتم يتيم الذي انقطع عن أبيه يتم يتيم انقطع عن إمامزمانه و لايقدر علي الوصول إليه (5)
سختتر از يتيمي كسي كه پدرش را از دست داده ، يتيمي است كه از امام زمانش دور افتاده و به او دسترسي ندارد .
آري ، اين يتيمي سختتر و آزار دهندهتراست ، اين حس غريب بيپدر زيستن و بي پناه نفس كشيدن ، سوز بيشتري دارد ما يتيمان ، بهارمان را گم كردهايم ،طراوتمان را گشتهايم و نيافتهايم ، از گرماي نوازشش محروم شدهايم و از گرد قافلهاش وا ماندهايم . اين پدر مهرورز ما نياي بزرگوارش را اينگونه ميخواند :
كنت ربيع الأيتام و عصمه الأنام (6)
تو بهار يتيمان و پناهگاه مردمان بودي
امام عصر عليه السلام و اباعبدالله ، هر دو بر ما يتيمان مشفق و دلسوز و نگرانند ، و هر دو پناه بخش ما پناه جويانند، و هر دو آغوش عشق پدرانهشان به رويمان باز ! ...
هر دو كشتي نجات
كسي كه غرق گرفتاري شده و با تلاطم امواج زندگي دست به گريبان است ؛ كسي كه در گرداب اسير شده و ظلمات ، هيچ سوسويي به چشمش نميرساند، چرا پنجهاش را از ميان هياهوي امواج بيرون نميكند تا دستگيري به نجاتش بيايد ، امام حسين و امام عصر عليهما السلام هر دو را كشتي نجات بخش دانستهاند . و مگر در زيارت اين هر دو بزرگار نخواندهاي ؟
السلام عليك يا سفينه النجاه (7)
پی نوشتها :
(1) مواعظ ، شیخ شوشتری
(2) کمال الدین ، باب 34 ف ح 4.
(3) بحارالانوار ، ج 101 ، ص 317 تا 327.
(4) دعای عبرات – ربیع الأنام.
(5) مستدرک الوسائل ، ج 17 ، ص317 تا 327.
(6) بحارالانوار ، ج 101 ، ص317.
(7) بحارالانوار ، ج 101 ، ص317.
بخش چهارم از سلسله مقالات سیدالشهدا(ع) در جبين امام زمان(عج):
امروز اگر كسي ميخواهد به « هل من ناصر » حسين عليه السلام لبيك بگويد ، بايد پي ياري مولايش باشد و بايد پي راهي براي حمايت از صاحبش بگردد. براي آنكه راه جويي اين ياوري آسانتر شود بايد در صدر برنامهي دوستداران امام عصر عليه السلام آشنايي بيشتر با سيد الشهداء عليه السلام و اصحاب با وفاي ايشان باشد تا بهتر بدانند خون به ناحق ريخته شدهي اين بزرگواران چه ارزشي دارد و چه راههايي را براي دستيابي به فوز اكبر ياري امام عصر عليه السلام مي توان جست
سعيد بن عبدالله حنفي
همه شنيدهايم كه شب عاشورا امام حسين عليه السلام چگونه بيعت خود را از ياران برداشتند و آنان را آزاد گذاشتند كه راه صحرا را پيش گيرند و جان از مهلكه به در برند . و نيز شنيدهايم كه برخورد ياران با وفاي ابا عبدالله عليه السلام با اين سخن ايشان چگونه بود . در اين ميان يكي از زيباترين عجز و لابهها ، از آن سعيد بن عبدالله حنفي است :
« نه ، قسم به خدا ، اي پسر رسول خدا هرگز شما را تنها نميگذاريم تا خدا بداند ما وصيت پيامبر را در مورد شما حفظ كردهايم و اگر بدانم در ركاب شما كشته ميشوم ، باز زنده خارج ميگردم و تمام ذرات بدنم را به باد ميدهند ، و هفتاد بار بر من چنين رَوَد باز هم از شما جدا نميشوم تا جانم را فدايتان كنم ...» (1)
مرحوم شيخ شوشتري مصيبت سعيد را چنين ميخواند :
« يكي از طوافكنها ] به دور سيد الشهداء عليه السلام[ سعيد بن عبدالله بود كه سيزده تير به صورتش و گلويش رسيد ..سعيد افتاد ،ببين چقدر عمل خود را نا قابل ميدانست . عرض كرد : يا اباعبدالله من وفاداري خود را با جناب تو كردم ؟ اوفيت ؟ فرمود : بلي وفيت ...در بهشت پيش روي من خواهي بود .» (2)
مسلم بن عوسجه كوفي
حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه دو تن از ياران پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بودند كه با سر و مويي سپيد ، وخسته از عمري پيكار با دشمنان اهل بيت عليهم السلام در ركاب امام زمانشان حضور مييافتند ابتدا مسلم پا به ميدان گذاشت و شمشير زد ، تا بر زمين افتاد . امام حسين عليه السلام به همراه حبيب به بالين او رفتند .. حبيب به مسلم نزديك شد نو گفت : تحمل مرگ تو براي من دشوار است ، بشارت باد تو را بر بهشت ! مسلم با صدايي بيرمق پاسخ داد : خدا تو را بشارت دهد . حبيب از او خواست كه اگر وصيت يا امر مهمي دارد بگويد تا برآوردهاش كند . مسلم زخمي و از نفس افتاده ، اشاره به سيد الشهداء عليه السلام نمود و گفت :
اوصيت بهذا . تو را به ] ياري [ ايشان سفارش ميكنم پيش او بجنگ تابميري ... (3)
ام البنين
ام البنين ،مادر حضرت عباس عليه السلام در هنگام واقعهي كربلا در مدينه سكونت داشت و از چهار پسري كه در خانهي اميرالمومنين عليه السلام پرورده بود ،يكي از كربلا بازنگشت و همه ي ثمرههاي زندگيش در پاي سيدالشهداء فدا شدند . با اين حال اولين برخورد او با قاصد و پيشاهنگ كاروان بازماندگان كربلا ديدني است . وقتي ام البنين بشير را ميبيند، اولين پرسشش اين است :« بشير ! از حسين عليه السلام چه خبر !»
بشير ميگويد : خدا به تو صبر دهد كه عباست به خون تپيد . اما پاسخ اين بانو همان جملهي پيشين است : « بشير ! از حسين عليه السلام چه خبر !»
بشير يك به يك شهادت فرزندانش را به او خبر مي دهد ، اما او با اين حال مرتب از مولايش خبر ميگيرد و ميفرمايد :
« فرزندان من و آنچه در سايهي آسمان است فداي حسينم باد! »
تا اينجا ام البنين محكم و پايدار و ساكن مانده است . اما وقتي بشير آن پرسش هميشگي او را با خبر شهادت سيدالشهداء عليه السلام پاسخ ميدهد تازه ام البنين ناله و فرياد بلند مي كند و به شيون و زاري ميپردازد .
ام البنين چهار جگرگوشهاش را تقديم امام حسين عليه السلام كرده است ، اما خبر شهادت آن چهار شير دلاور را آنگونه تكان نميدهد كه خبر شهادت اباعبدالله عليه السلام!
زنان متدين بايد چنين معرفت و محبتي به امام زمان خود داشته باشند ، تا بتوانند فرزنداني ديندار براي دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام پرورش دهند .(4)
ام خلف
ام خلف همسر مسلم بن عوسجه است وقتي مسلم به شهادت ميرسد ، فرزندش پا به ميدان مينهد ،اما ابا عبدالله عليه السلام او را باز ميدارد و مي فرمايد :« اگر تو نيز كشته شوي مادرت در اين بيابان در پناه چه كسي بگريزد ؟» واو را راضي مينمايد كه باز گردد. در راه بازگشت مادر راه پسر را سد ميكند و اين را مايهي خجالت او ميشمرد كه پسر رسول خدا بيياور باشد و او سالم بماند و ميگويد :
« ] اگر بازگردي [ من هرگز از تو راضي نمي شوم »
فرزند مسلم به ميدان جنگ باز ميگردد و سخت پيكار ميكند . مادر پيوسته تشويقش ميكند :
« پسرم ! شاد باش كه هم اكنون از آب كوثر سيراب خواهي شد .»
وقتي سر بريدهي فرزند را به سوي مادر پرتاب ميكنند ، به آغوشش ميگيرد و مي بوسد و ميگريد .(5)
ام خلف هستياش را براي امام حسين عليه السلام داده است در حالي كه ميتوانست از تنهايي و بيپناهياش توجيهي براي راحت شدن و آسودنش بسازد و اذن امام حسين عليه السلام را بهانهي اين توجيه خود كند .
اينگونه هيچ كس به او ايراد نميگرفت و زندگيش را با آسايش و رفاه نميگذراند . اما بر همهي اينها دفاع از امام زمانش را ترجيح داد و ميوهي دلش را قرباني محبوبش نمود .
آيا به راستي عمل او افراط و زيادهروي و تحجر و ارتجاع بود ؟ و آيا اگر بانوان ما امروز به خاطر حفظ دينشان از بعضي درخواستها و تجملها و تفاخرها بگذرند و ورع و تقوي را پيشه سازند ،مرتكب افراط و مقدس مآبي شدهاند ؟
همسر زهير
زهير راه مكه به عراق را موازي كاروان اباعبدالله عليه السلام حركت مي كرد اما از ترس بني اميه به گونهاي حركت ميكرد كه با امام حسين عليه السلام روبرو نشود . در هر منزلي كه مي رسيد دورتر خيمه مي زد تا با اباعبدالله عليه السلام برخورد نكند . در يكي از منازل وقتي درحال غذا خوردن بود فرستادهي امام حسين عليه السلام رابر در خيمه ديد :
« اي زهير ! ابوعبدالله عليه السلام تو را مي طلبد .»
جماعت همراه او در عين ترس از بني اميه ، از نافرماني امام حسين عليه السلام نيز هراس داشتند . اينگونه بود كه لقمهها را بر زمين گذاشتند .اينجا بود كه همسر زهير به ميدان آمد :
« سبحان الله ! پسر رسول خدا كسي را به سوي تو ميفرستد و تو را طلب ميكند و تو به او پاسخ نميگويي ؟! برخيز و شتاب كن و بشنو كه چه ميگويد »
زهير بر مي خيزد و شتاب زده ميدود . ديري نمي گذرد كه بازميگردد درحالي كه چهرهاش خورشيدوش ميدرخشد تا ميرسد دستور ميدهد خيمههايش را از جا بركنند و نزديك مولايش بزنند و به يارانش ميگويد :
« من تصميم قطعي گرفتهام كه در ملازمت حسين عليه السلام كوچ كنم و جانم را فداي او سازم.»
مالش را ميان يارانش تقسيم ميكند و همسرش را به آنها ميسپارد تا به جايي امن برسانند . همسر زهير ميگريد و مي گويد :
« تو مي خواهي در ركاب فرزند علي مرتضي عليه السلام جانبازي كني ، چرا من نخواهم در خدمت دختر مصطفي سرافرازي كنم ؟ و همراه زهير روانه مي شود .» (6)
خوش بر احوال مردي كه چنين همسري داشته باشد همسري كه رنج و اسارت را پذيرا شود تا خود و شوهرش را به سعادت برساند . همسري كه از رفاه خود بگذرد تا همسرش در ركاب امام زمانش باشد . در راه اهل بيت عليهم السلام ، گذشتن از مال و جاذبههاي دنيوي آسان نيست و تنها كساني زنان مرد پرور اين راهند كه معرفت صحيح به امام زمانشان داشته باشند و حاضر شوند همه چيزشان را در پاي مولايشان نثار كنند .
پی نوشتها :
(1) لهوف ، سید بن طاووس ، ص 91 تا 93.
(2) مواعظ ، شیخ شوشتری.
(3) لهوف ، سید بن صاووس ، ص 106 و 107.
(4) ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 292.
(5) ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 305.
(6) ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 306.
بخش سوم از سلسله مقالات سیدالشهدا(ع) در جبين امام زمان(عج):
آن ايستاده مرد ، آن كوكب دري ( ستارهي درخشان ) امام زمان عليه السلام است . همو كه خداوند در سفر معراج به پيامبر صلي الله عليه و آله چنين معرفيش ميكند :
« ...او خونخواه ] برخاسته از [ عترت توست ، قسم به عزت و شوكتم كه اوست حجتي ] كه اطاعتش [ واجب است ، و اوست انتقام گيرنده از دشمنانم .» (1)
اينگونه بيخود نيست كه وقتي اصحاب امام عصر عليه السلام به دور ايشان حلقه ميزنند ، وقتي به زين اسب ايشان تبرك ميجويند و چون كنيزان از ارباب خود فرمان ميبرند ، وقتي در محضر جانبازي ميكنند و به هر كار او بخواهد دست ميزنند ، وقتي دلهاي خاشع و روشنشان از خداوند شهادت ميطلبد ، شعارشان اين باشد : (2)
« يا لثارات الحسين » !
ثاراث جمع ثار به معناي خون است . تركيب « يا لثارات » در مصيبتها به كار مي رود كه انسان از شدت آنها ، ندبه و زاري و فرياد ميكند . پس منظور از عبارت « يا لثارات الحسين » ندبه كردن براي خونخواهي آن بزرگوار است .
يكي از القاب امام حسين عليه السلام و پدر بزرگوارشان حضرت امير عليه السلام ، ثارالله است . همانگونه كه در زيارت عاشورا ميخوانيم :
السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره (3)
سلام بر تو اي خون خدا و فرزند خون خدا !
در تعبير ثارالله، كلمهي « ثار » به «الله » اضافه شده و اين تركيب اضافهي تشريفي است از آنجا كه خون سيدالشهداء عليه السلام شرافت بسياري نزد پروردگار دارد و خداي متعال - به وسيلهي امام عصر عليه السلام - خونخواه اوست ،لذا آن را به خود منسوب كرده است خون امام حسين عليه السلام از شريفترين خونهايي است كه در عالم به زمين ريخته شده و هنوز تقاص آن گرفته نشده است .
امام زمان عليه السلام هنگام ظهور به كمك ياران خود انتقام ايشان را از دشمنان اهل بيت عليهم السلام ميگيرند . ايشان و انصارشان با شعار خونخواهي امام حسين عليه السلام بر ميخيزند و اين شعار ، همهي اهداف و خواستههاي آنها را يكجا بيان ميكند . ثائر كسي است كه تا خونبهاي خود را نگيرد ، آرام و قرار ندارد . امام عصر عليه السلام خونخواه نينواست و نهايت آرزوي هر مومني خونخواهي حضرت سيدالشهداء در ركاب ايشان است چنانكه در زيارت عاشورا ميخوانيم :
فأسئل الله ... أن يزرقني طلب ثارك مع أمام منصور من أهل بيت محمد صلي الله عليه و آله (4)
از خدا مي طلبم ، خونخواهي تو را همراه امام پيروز اهل بيت پيامبر .
موتور
آن « طريد » كه فرو نهاده مانده چه خون دلي ميخورد ! آن « شريد » كه دور از دسترس افتاده چه رنجي ميكشد ! در حديثي امام عصر عليه السلام را به وصف « الموتور بأبيه » (5) معرفي كردهاند موتور يعني كسي كه مورد قتل و غارت قرارگرفته و «الموتور بأبيه » يعني كسي كه به خاطر جنايت در حق پدرش، مظلوم واقع شده و هنوز به خونخواهي او برنخاسته . اين داغدار پدر چه مظلوميتي را تحمل ميكند و چقدر بايد به انتظار اجازه باشد تا به خونخواهي و انتقام برخيزد ؟!
يكي از شباهتهاي امام عصر عليه السلام به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را در روايات چنين بيان داشتهاند :
« قيام ، شمشير كشيدن و كشتار دشمنان خدا و رسولش ، و زورگويان و طاغوتها. او با شمشير و ] ايجاد[ ترس ] در دل دشمنان[ ياري ميشود و هيچ پرچمي برابر او تاب ] ايستادگي [ نميآورد .» (6)
اين زخم پنهان روزي سر وا ميكند و اين فرياد خفته در گلو روزي عالمگير مي شود و زمين و زمان شنواي اين داد از سر درد خواهند شد:
ألا يا أهل العالم إن جدي الحسين قتلوه مظلوماً (7)
اي عالميان ! جدم حسين را مظلومانه شهيد نمودند .
عزاداران سيدالشهداء عليه السلام ، ملائك ياور امام عصر عليه السلام
السلام عليك و علي ملائكه المضاجعين (8)
ياران امام عصر عليه السلام در راه خونخواهي نياي بيياورش ، نه تنها انسانها ، كه فراواني از فرشتگان الهي هستند .
« فرشتگاني كه با نوح عليه السلام در كشتي بودند ، فرشتگاني كه ابراهيم عليه السلام را هنگام انداخته شدن در آتش همراهي مي كردند ، فرشتگاني كه با موسي عليه السلام بودند هنگام شكافتن دريا براي بني اسرائيل . چهارهزار فرشتهي نشاندار همراه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و هزار ملكي كه پي در پي بر ايشان فرود ميآمدند و سيصد و سيزده فرشتهاي كه در بدر بودند ، چهار هزار ملكي كه براي پيكار در ركاب حسين بن علي عليه السلام فرود آمدند و به آنها اجازهي جنگ داده نشد.اينان پريشان و غبارآلود و گريان در كنار قبر آن حضرت هستند تا روز قيامت .... همهي اينها در روز زمين انتظار قيام قائم عليه السلام را ميكشند تا هنگامهي ظهورش فرا رسد» . (9)
اين فرشتگان نيز ميان حسين عليه السلام و مهدي عليه السلام در سعياند ، از سويي بر داغ حسين عليه السلام ميگدازند و از طرفي در ركاب مهدي عليه السلام به انتقام جويي اباعبدالله عليه السلام اقدام ميكنند .
پی نوشتها :
(1) مکیال المکارم ، ج 1 ، ص 130.
(2) مکیال المکارم ، ج 1 ، ص 131.
(3) زیارت عاشورا ، مفاتیح الجنان.
(4) زیارت عاشورا ، مفاتیح الجنان.
(5) کمال الدین ، ج 2 ، ص 361.
(6) مکیال المکارم ، ج 1 ، ص 141.
(7) الزام الناصب ، ص 282.
(8) بحارالانوار ، ج 101 ، ص 317.
(9) مکیال المکارم ، ج 1 ، 138.
چرا همواره در مورد ياران مهدي (ع) از مردان سخن به ميان آمده ، آيا زنان در اين راستا هيچ نقشي ندارند ؟
اينكه بيشتر از مردان سخن به ميان مي آيد ، از اين رو است كه در آغاز قيام ، بيشتر مسأله جهاد و جنگ و دفاع ، مطرح است ، كه طبعاً مردان در ميدانها هستند ، ولي بانوان در پشت جبهه به تلاش و حمايت از راه مهدي (ع) مي پردازند .
در مورد 313 نفر ياران مخصوص حضرت مهدي (ع) اتفاقاً در بعضي از روايات ، شركت زنان نيز مطرح شده از جمله امام باقر (ع) فرمود :
... و يحيئي والله ثلاث ماه و بضعه عضر رجلاً فيهم خمسون امرئه يجتمعون بمكه علي غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف:
‹‹سوگند به خدا سيصد و اندي نفر مردمي آيند ، در ميانشان پنجاه نفر زن هستند ، در مكه اجتماع مي كنند ، بي آنكه قبلاً وعده داده باشند ، آمدنشان همانند ابرهاي پاييزي است.›› (كه با حركات تند مي آيند و در آن مركز جمع مي شوند). (بحارالانوار، ج52 ، ص223- اعيان الشيعه ، ج2 ، ص84.)
و از مفضل نقل شده : امام صادق (ع) فرمود : ‹‹سيزده زن همراه مهدي (ع) هست.››
عرض كردم : ‹‹اين بانوان براي چه در كنار مهدي (ع) هستند؟››
فرمود : ‹‹اينها مجروحان را مداوا مي كنند ، و از بيماران جنگي ، پرستاري مي نمايند ، چنانكه زنان در عصر پيامبر (ع) همراه آن حضرت ، در جنگها اين كارها را برعهده مي گرفتند.›› (اثباه الهداه، ج7،ص150 و 171.)
اين عده از زن و مرد ، با توجه به قيام جهاني حضرت مهدي (ع) بسيار اندك هستند ؟
اين ياران ، در آغاز كار به حضرت مهدي (ع) مي پيوندند ، سپس روز بروز و مرحله به مرحله بر ياران آن حضرت مي افزايد . به عبارت روشنتر : اين افراد ، ياران ويژه هستند كه هسته مركزي و اعضاي اصلي مقر حكومت جهاني آن حضرت را تشكيل مي دهند ، مثلاً در روايتي آمده : ‹‹360 مرد كامل الهي در بين حجرالاسود و مقام ابراهيم (ع) با امام قائم (ع) بيعت مي كنند ، و آنها وزيران او هستند كه بار سنگين مسووليتهاي كشور جهاني را اداره مي نمايند.››
و نيز فرمود : ‹‹در جريان فتح و آزاد سازي روم ، هفتاد هزار نفر از ياران مهدي (ع) تكبير گويان ، شركت دارند ، همزمان با غرش تكبير اول آنها ، يك سوم روم فتح مي شود ، و همزمان با غرش تكبير دوم آنها ، يك سوم ديگر روم ، و همزمان با غرش تكبير سوم آنها ، همه روم ، آزاد مي گردد.››
و يا در نقل ديگر از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود : ‹‹هفتاد هزار نفر از افراد راستين و خالص از اهل كوفه به حمايت امام عصر (ع) بر مي خيزند.›› (بحارالانوار ، ج52،ص390)
1 - امتحان مردم؛ زیرا با اثبات امامت طفل از راه معجزه و جهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار مىگیرد که چگونه در برابر حق تسلیم گردد، همان گونه که حضرت عبدالعظیم حسنى مورد امتحان قرار گرفت. 2 - براى اثبات اینکه امامت این شخص از جانب خداوند است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالى به مقام امامت نایل مىشدند، ممکن بود کسانى گمان کنند که مقامات و کمالات آنان همگى اکتسابى است ولى در طفل صغیر هیچ گاه این گمان برده نمىشود. و اگر طفلى فضایلى در حدّ امامت داشت شکّى نیست که از جانب خداوند است. 3 - براى اثبات اینکه مقام و منزلت بر اساس لیاقت است نه بزرگى سنّ، چنان که در جریان فرماندهى اسامة بن زید چنین بود، در حالى که عدهاى از صحابه بر عزل او اصرار داشتند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جهت لیاقت وى، اصرار بر فرماندهى او داشت. 4 - از آنجا که تا امام رضا (علیه السلام) امامان را یکى پس از دیگرى به شهادت مىرساندند، سنت الهى بر این قرار گرفت که از امام جواد (علیه السلام) امامت در سنین پایین قرار گیرد تا اینکه حاکمان جور و ظلم امامت آنان را باور نکرده و آنها را نکشند، تا اینکه نوبت به امام زمان (عج) رسید و چون امامان پیشین از امتحان سربلند بیرون آمده بودند، دشمنان فهمیدند که امامت در سنین کودکى نیز ممکن است، لذا قصد داشتند تا حضرت مهدى (عج) را از همان ابتداى ولادت به قتل برسانند، لذا خواست خداوند بر این تعلّق گرفت که او را از هنگام ولادت در پشت پرده غیبت نگه دارد. چرا امام زمان علیهالسلام از همان کودکى در اختفا به سر بردند؟
ممکن است عواملى چند در این انتخاب مؤثر باشد:
برخى سؤال مىکنند که چرا امام زمان (عج) از همان ابتداى کودکى در اختفا به سر بردند در حالى که وظیفه امام، حضور در میان مردم و ارشاد آنان است؟ و به تعبیر دیگر: چرا امام عسکرى (علیه السلام) فرزند خود را از هنگام ولادت از مردم مخفى داشت؟
شکّى نیست که فشار سیاسى بر امام عسکرى (علیه السلام) و کنترل آن حضرت براى دسترسى به فرزندش حضرت مهدى (عج) به حدّى شدید بود که به شیعیان و اصحاب خود سفارش نموده بود حتى کسى در ملأ عام بر او سلام نکند یا با دست به او اشاره ننماید؛ زیرا در این صورت در امان نخواهد بود.(1) کار به جایى رسیده بود که امام عسکرى (علیه السلام) براى ملاقات با اصحاب خود کسى را به سراغ آنها مىفرستاد و مىفرمود: «بعد از وقت عشا در فلان موضع و فلان خانه، در فلان شب جمع شوید که مرا در آنجا خواهید دید.»(2)
با وجود همین فشارهاى سیاسى بود که حضرت نظام وکالت را دنبال نمود تا هم بتواند به نیازهاى مردم رسیدگى کند و هم از گرفتارىهایى که از ناحیه ملاقاتها براى مردم حاصل مىشد، بکاهد.
در این موقعیت حسّاس، امام زمان (علیه السلام) متولّد شد. کسى که حجت خدا در روى زمین بعد از امام عسکرى (علیه السلام) خواهد بود. او دوازدهمین امامى خواهد بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وعده تولدش را داده که با ظهورش در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. کسى که به جهت قیام غیرمترقّبهاش نمىتواند بیعت کسى را بر گردن داشته باشد. آیا چنین امامى نباید از ابتداى ولادت و حتّى از هنگام به امامت رسیدن، از دید عموم مردم و خصوصاً سلاطین جور که درصدد قتل او بودند مخفى باشد؟ هر چند که در میان مردم است وبا آنان زندگى مىکند قطعاً باید این چنین باشد وگرنه برخلاف مصالح کلّى عالم خواهد بود.
آیا عقل، امامت کودک را تأیید مىکند؟
برخى مىگویند: امامت در سنین کودکى عقلاً محال است. در پاسخ مىگوییم:
1 - محال ذاتى: که فى حدّ نفسه محال است بدون در نظر گرفتن امرى دیگر، مثل اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین.
2 - محال وقوعى: که وقوع آن محال است، مثل وقوع معلول بدون علت.
3 - محال عادى: که وقوع آن طبق قوانین شناخته شده طبیعت محال است ولى نه ذاتاً محال است و نه مستلزم محال. همانند کارهایى که بر آن معجزه صدق مىکند.
در مورد امامت در سنین کودکى مىگوییم: این مسأله، محال ذاتى یا وقوعى نیست، زیرا خداوند متعال قادر است تا تمام شرایط رسالت و امامت را در کودک قرار دهد. عقل انسان این مطالب را بعید نمىداند. و نبوت حضرت یحیى و عیسى بهترین شاهد صدق بر این مدعا است.
محمّد بن حسن صفّار به سند خود از على بن اسباط نقل کرده که گفت: «اباجعفر (علیه السلام) را در حالى که بر من وارد مىشد مشاهده کردم. خوب به سر وپاى مبارکش نظاره کردم تا بتوانم بر اصحاب خود در مصر آن حضرت را توصیف نمایم. ناگهان مشاهده کردم که حضرت به سجده افتاد وفرمود: «خداوند احتجاج نموده در امر امامت به آنچه در امر نبوت احتجاج کرده است، ومىفرماید: «وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»( سوره مریم، آیه 12) و نیز مىفرماید: «پس گاهى ممکن است که خداوند به کسى حکمت عطا کند در حالى که کودکى بیش نیست، همان گونه که جایز است به کسى دیگر در سنین چهل سالگى حکمت عطا فرماید.»( 3)
پی نوشت ها:
1.بحارالأنوار، ج 50، ص 269، ح 34
2.بحارالأنوار، ج 50، ص 304، ح 80
3. بصائر الدرجات، ص 258، ح 10
تبیان
شاید برای برخی همواره، این پرسش مطرح باشد که چگونه ممکن است کسی که غایب است، حاضر باشد؟ و یا در عین حضور، غایب باشد؟
نگارنده برای پاسخ به این پرسش، به اجمال، مطالبی را تقدیم میکند؛ باشد با بهرهمندی از آموزههای آفتابگون پیشوایان معصوم، هرچند اندک، از این باور اساسی، رفع ابهام شود.
سالها پیش از زاده شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، آنگاه که معصومین علیه السلام از آن حضرت سخن میگفتند، بیدرنگ به پنهان زیستی ایشان نیز اشاره می کردند. این پافشاری، بیش از آن که در جهت آگاه کردن شیعیان باشد، به منظور زمینهسازی غیبت و آماده کردن شیعیان برای پذیرش آن بود.
آنچه بر رمز و راز این مسأله میافزود، پافشاری معصومین علیه السلام بر حفظ جنبه سرّی این حادثه بود. به طوری که آنچه در رهیافت بررسی سخنان ایشان میتوان به دست داد، نسبت به آنچه بر ما پوشیده است، بسیار اندک و ناچیز مینماید. اگرچه گاهی نیز به تناسب، گفتههای ارزندهای درباره آن، به پیروان خود میفرمودند.
نیم نگاهی به واژه غیبت
«غیبت» به معنای «پنهان شدن از دیدگان» است و غائب به کسی گفته میشود که حاضر و ظاهر نیست(1). و در اصل به معنای پنهان شدن خورشید، ماه و ستارگان به کار میرود(2). همچنین درباره كسی به کار میرود كه مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمیشود(3). و در اصطلاح مهدویت، به پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته میشود.
تأکید بر حتمی بودن غیبت
پیشوایان معصوم علیه السلام در پاره ای از سخنان خود، غیبت حضرت مهدی علیه السلام را امری حتمی و غیر قابل تردید دانستهاند.
امام رضا علیه السلام از پدران خود و ایشان از نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که آن حضرت با استفاده از واژگان سوگند، فرمود: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً لَیغِیبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی»؛(4) «و سوگند به آن کسی که مرا به حق، بشارت دهنده، برانگیخت؛ هر آینه، قائم از فرزندان من، غائب خواهد شد».
مفضّل میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «إِیاكُمْ وَ التَّنْوِیه أَمَا وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُن...»؛(5) «فریاد نکنید. به خدا سوگند؛ امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت میکند و ناگزیر، مورد آزمایش واقع شوید...».
امام عسکری علیه السلام نیز در این باره فرمود: «وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ غَیبَه»؛(6) قسم به خدا صاحب این امر، از شما غایب می شود.
در روایات زیادی، قطعی بودن غیبت برای حضرت مهدی علیه السلام تأکید شده است.
تأکید فراوان پیشوایان معصوم علیه السلام باعث شد این باور در عمق اذهان مسلمانان ریشه دوانده، و از باورهای خدشه ناپذیر آنها شود. به همین دلیل برخی از افرادی که مدعی مهدویت شدهاند، در پارهای موارد، سخن از غیبت نیز به میان آوردهاند(7).
چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه السلام
با بهرهگیری از بیانات معصومین علیه السلام، سه دیدگاه کلّی و قابل توّجه درباره چگونگی غیبت حضرتش، قابل ارائه است:
1. پنهان بودن جسم (ناپیدایی)؛
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
1. پنهان بودن جسم؛
پارهای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم در دوران غیبت، به دو گونه قابل تفسیر است:
1ـ1. آن حضرت بسان فرشتگان، ارواح و اجنّه، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارند اما قابل دیدن نیستند.
2ـ1. ایشان جسمی مرئی دارد؛ امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم، تأثیر و تصرّفی نماید تا کسی نتواند ایشان را ببیند و این كار از اولیای الهی ـ كه از سوی خدا دارای قدرت تصرّف در جهان آفرینش هستند ـ بعید نیست.
از قرآن كریم نیز میتوان امكان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت كوتاه مدت یا دراز مدت ـ دریافت كرد.(8)
به نظر میرسد، تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش است؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمامی انسانها دارای جسمی مادی میباشد. همانگونه که پدران بزرگوارشان و نیز رسول گرامی اسلام علیه السلام چنین بودند.
با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است. چنانچه با بررسی جامع سخنان معصومین علیه السلام، میتوان به فرازهایی دست یافت که مؤید این مطلب باشند:
امام علی علیه السلام در این باره در روایتی طولانی فرمودهاند:
«...تا آن گاه كه یکی از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ...پس به پروردگار علی سوگند، حجّت حق بر زمین استوار است. در جادهها حركت میكند. در خانهها و قصرها وارد می شود. و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد. سخن مردم را میشنود و بر گروه مردم سلام میكند. میبیند و دیده نمیشود؛ تا زمان ظهورِ وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان اوست»(9).
امام صادق علیه السلام نیز فرمودهاند: «یفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ یشْهَدُ المَوسِمَ فَیراهُمْ وَلا یرَوْنَهُ»؛(10) «مردم امام خویش را گم میكنند، پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند، ولی مردم او را نمیبینند».
آنگاه که از امام صادق علیه السلام درباره کیستی حضرت مهدی علیه السلام پرسش شد؛ فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین.» آن گاه ادامه داد:
«یغِیبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ...».(11) «شخص او از شما غائب میشود...».
امام رضا علیه السلام نیز درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «لَا یرَی جِسْمُهُ...»؛(12) «جسمش دیده نمیشود».
داود بن قاسم میگوید از امام هادی علیه السلام شنیدم که فرمود: «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ فَكَیفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ...»؛(13) «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟» عرض کردم: «خدا مرا قربانت گرداند؛ برای چه؟» فرمود: «همانا شما شخص او را نمیبینید».
و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین میخوانیم:
«...عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی...»؛(14) «سخت است بر من که مردمان را ببینم امّا تو دیده نشوی...».
روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت بر دیده نشدن آن حضرت دارند و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهند بود؛ چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارند.
یکی از نویسندگان معاصر، پس از اشاره به برخی روایات یاد شده، این نظریه را سادهترین طرح و فرضیه عملی و قابل قبول درباره پنهان شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهایی ایشان از ظلم ستمگران دانسته و بر این باور است با این گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهی امن به سر برده و هیچ گونه آسیبی نخواهد دید. سپس میافزاید: «این گونه اختفا و پنهانی از راه اعجاز خدایی امکان دارد، به همان گونه که دیر زیستی حضرت در طول این همه سال نیز با اعجاز الهی درست میشود».(15)
این برداشت، افزون برآن كه با معنای لغوی غیبت مطابقت میکند، با روایاتی كه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت را به خورشید پشت ابر تشبیه نموده نیز، همخوانی بیشتری دارد.
. پنهان بودن عنوان؛
این دیدگاه، بر آن است که آن حضرت، در جوامع انسانی، عمر شریف خود را سپری مینماید و مردم را میبیند و مردم نیز ایشان را می بینند؛ امّا ایشان را نمیشناسند و به تعبیر دیگر: فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است نه از دید ظاهری.
افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند به روایاتی استدلال نموده اند که از جمله آن به موارد زیر اشاره میشود: سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد. همان گونه که به یوسف اذن داد...».(16)
و نیز سخن نائب خاصّ آن حضرت «محمد بن عثمان» که در این باره میگوید: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَه یرَی النَّاسَ وَ یعْرِفُهُمْ وَ یرَوْنَهُ وَ لَا یعْرِفُونَهُ»؛(17) «به خدا سوگند، همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند ولی نمیشناسند».
برخی از دانشمندان معاصر براساس این دیدگاه بر این باورند که مقصود از غیبت، آن نیست که حضرتش در یکی از قلههای کوهها و یا در دژی محکم و یا در غاری از غارهای زمین، نهان باشد؛ بلکه مقصود از غیبت ناشناخته بودن آن حضرت است. ایشان معتقدند که حضرت در حالی که در میان مردم است و همگان او را میبینند ولی او را نمیشناسند.(18)
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط
اگر چه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات میتوان دیدگاه سومی نیز ارائه نمود. و آن عبارت است از این که:
حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است ـ البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد می نماید؛ نه نامرئی کردن جسم خویش ـ و در مواردی که مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت می کند و مردم ایشان را می بینند ولی نمیشناسند.
برخی از اندیشوران معاصر نیز به این دیدگاه اشاره کرده، و اینگونه نوشتهاند:
«درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم و غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فائده غیبت به هر دو نحو، حاصل میشود. از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره برداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو نحو، وقوع پیدا کرده است».(19)
چه این که به هر یک از گونههای پیشین باور پیدا کنیم، باید توجّه داشت که در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستی ـ البته با ویژگیهای خاصّ خود ـ سابقه داشته است. به گونهای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است.
پی نوشتها:
1) ر.ک: فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ماده غیبت؛ لسان العرب، ج4، ص454؛ زبیدی، تاج العروس، ج3، ص146؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج2، ص10؛ جوهری، الصحاح، ج2، ص633.
2) جوهری، الصحاح، ج1، ص196.
3) ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص63.
4) پیشین، ج1، ص51.
5) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص336، ح3.
6) شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص384.
7) از جمله این گروهها میتوان به کیسانیه، زیدیه، جارودیه و اسماعیلیه اشاره کرد.
8) ر.ك: سوره یس، آیه 9 و اسراء، آیه45.
9) نعمانی، الغیبه، ص144.
10) شیخ طوسی، كتاب الغیبه، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی، کافی، ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبه، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 33، ص346، ح33.
11) پیشین، ج2، ص333، ح1.
12) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص370.
13) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص328؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص202؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص381.
14) سید بن طاووس، الاقبال، ص298.
15) صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری،ص48.
16) شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص144، باب 5، ح3.
17) شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.
18) صدر، سید رضا، راه مهدی علیه السلام ، ص78.
19) صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص67.يکي از مطالب اسرار آميز حضرت ولي عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشوراي حضرت سيدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پيشواي آزادي است. اصل تقارن اين دو جريان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسين (ع) مطلبي است که در عده اي از روايات اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. ابوبصير مي گويد حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود:
«يخرُجُ القائِمُ (ع) يومَ السَّبت يئمَ عاشُورا اَليوم الذِي قُتِلَ فِيهِ الحُسَين (ع)»(1)
قائم آل محمد عليهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزي که حسين (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد.
و نيز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:
«اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَيه ينادِي اِسمَهُ لَيلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِين وَ يقُومُ يومَ عاشُورا يومُ قُتِلَ فِيهِ الحُسَين بن عَلِي عليهماالسلام»(2)
حضرت ولي عصر (ع) در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شريفش ندا مي شود و در روز عاشورا روزي که حسين بن علي عليهماالسلام در آن کشته شد، قيام خواهد کرد
و از کتاب غيبت شيخ طوسي از علي بن مهزيار نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند:
«کأنّي بِالقائم يوم عاشُورا يوم السّبَت قائِماً بَينَ الرُّکنِ وَ المَقام وَ بَينَ يدَيهِ جِبرِئيل (ع) ينادِي: البَيعَه لله فَيملأها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جوراً»(3)
گويا مي نگرم قائم (ع) را که در روز عاشورا روز شنبه بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روي او ندا مي کند: بيعت براي خداست. پس زمين را پر از عدل مي کند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.»
و در کتاب غيبت نعماني از ابوبصير روايت شده که حضرت صادق (ع) فرمود: «يومَ القائِمُ يوم عاشُورا؛ يعني، قائم (ع) در روز عاشورا قيام خواهد کرد.»(4) اين مطلب از دو نظر شايسته توجه و بررسي است:
1. ورود اين اخبار فراوان اهل بيت عصمت و طهارت و خاندان پيامبر اکرم (ص) و عنايت و اصرار آنان بر ابلاغ و رساندن اين موضوع به مردم است که روز ظهور حضرت ولي عضر روز عاشورا مي باشد. اگر يک روايت در اين باب بود، حساسيت ايجاد نمي کرد ولي با ملاحظه اين اخبار عديده از امامان معصوم عليهم السلام اذهان متوجه اين نکته مي شود که آنان اهتمام کامل داشته اند که مطلب فوق را به مردم برسانند و امت را متوجه اين موضوع بسازند.
2. تقارن خود اين موضوع و اين حادثه ي فوق العاده و دو حرکت بزرگ و جهاني، يادآور شدت ارتباط و پيوند آن دو محور حرکت، و آن دو انسان بي نظير و آن دو امام معصوم است. چنانکه يادآور پيوند و اتصال عميق بين جريان کربلا با ظهور حضرت مهدي (عج) مي باشد. و به تعبير ديگر جريان جگر خراش کربلا «کنش» و جريان عظيم ظهور و قيام ولي عصر، «واکنش» آن است.
از اين رو، عکس العمل با خود عمل از نظر ظرفيت، توان، توسعه و گستردگي تناسب کامل دارد. اگر آن روز ظلم و ستم به نهايت رسيد و امام حسين (ع) بي باکانه همه ي آن بلاهاي فوق طاقت را تحمل فرمود. حضرت ولي عصر (عج) نيز حرکتي عظيم خواهد داشت که طوفان آن همه جا را فرا بگيرد و امواج خروشان آن، درياي بيکران هستي را به خروش آورد و جبران آن جنايت ها و ستمگري هاي بي حساب را بنمايد. دشمنان امام حسين (ع) را به کيفر عمل خطرناکشان برساند و قلب آن امام معصوم و ياران وي را شادمان گرداند. انشاء الله.
پی نوشتها :
تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 4 ، ص 333.
الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 452.
الغیبه ، ص 453.
بحارالانوار ، ج 52 ، 297.يکي از القاب عالي و شکوهمند حضرت ولي عصر (عج) لقب قائم است. اين لقب از القاب خاصه است که ويژه ي آن حضرت مي باشد و بر ديگر امامان معصوم (ع) اطلاق نمي شود و نيز لقبي است که داراي رمز و راز مخصوص مي باشد و يادآور صحنه هاي حيرت انگيز و روزهاي شکوهمند و شگفت آوري است.
در رواياتي تصريح شده که مبداء پيدايش اين لقب افتخارآفرين، مصادف با عاشورا بوده است و در روز شهادت سالار شهيدان و پيشواي احرار و آزادگان جهان، حضرت حسين بن علي (ع)، از سوي ذات لايزال الهي به اين لقب مقدس و پر افتخار نايل و سرافراز گردي
طبري از علماي اماميه در قرن چهارم هجري، نقل مي کند که ابوحمزه ثمالي مي گويد به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: «اي فرزند رسول الله! چگونه علي (ع) «اميرالمؤمنين» ناميده شد و حال آنکه هيچ کس پيش از او به این اسم ناميده نشده و بعد از او هم روا نيست احدي را بدين نام بخوانند؟» حضرت فرمود: «لِأَنَّهُ ميرَهُ العِلم يمتارُ مِنهُ وَ لا يمتارُ مِن اَحَدٍ سِ.ته؛ يعني، زيرا او منبع و کانون علم بود از او اخذ علم مي شد و از غير او اخذ نمي شد.» عرض کردم: «اي زاده ي پيامبر! مگر همه شما قائم به حق نيستيد و حق را بر پا نمي داريد، پس چرا تنها ولي عصر را قائم مي خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسين (ع) کشته شد، فرشتگان صدا را به گريه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدايا از کساني که برگزيده ي تو و فرزند برگزيده ي تو، ارزشمندترين و بهترين خلق تو را کشتند در مي گذري؟!» خداوند، به آنان وحي فرستاد: «اي فرشتگان من آرام بگيريد سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتي باشد.» آنگاه پرده از جلوي ديدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسين (ع) را يکي پس از ديگري به آنان نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند که يکي از آن بزرگواران ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با اين قائم (شخص ايستاده) از قاتلان حسين (ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452)
و نيز شيخ طوسي (ره) نقل کرده که محمد بن حمران مي گويد امام صادق (ع) فرمود: «چون جريان شهادت امام حسين (ع) واقع شد، فرشتگان به خدا ناليدند و خروش برآورده و به خداوند متعال عرض کردند: «بار خدايا آيا با حسين که انتخاب شده ي تو و فرزند پيامبر توست اينچنين رفتار مي شود؟» خداوند شبح و سايه ي قائم (ع) را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم کرد و فرمود: «با اين (قائم) از ستم کنندگان به حسين (ع) انتقام خواهد گرفت.»(کافی ، ج 1،ص465)
اکنون با ملاحظه اين دو روايت، شدت ارتباط و پيوند محکم و پايدار ميان حضرت امام حسين (ع) و حضرت ولي عصر (ع) را بنگريد. آري لقب مقدس قائم در روز شهادت حسين و به برکت امام حسين (ع) به آن حضرت اعطا شد و در رابطه با شهادت امام حسين (ع) مهدي (ع) قائم آل محمد (ع) گرديد.
مصائب آن حضرت بسيار است، آن بزرگوار در سوگ همه امامان معصوم (ع) و در سوگ پيامبر (ص) و فاطمه (س) و در همه رنج هايي که در راه اسلام متوجه مردان خدا مي شود و آنها شهيد يا مجروح مي کردند، مصيبت زده و متأثر مي گردد. در اينجا به ذکر مصيبت آن بزرگوار در رابطه با امام حسين (ع) اکتفا مي کنيم.
خاطراه کربلا بسيار جانسوز و غمبار است. هيچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان (ع) درک و لمس نمي کند. آن حضرت به ياد مصائب جانگداز امام حسين (ع) بياناتي دارد که در اينجا به چند فراز از آن که از زيارت ناحيه مقدسه گرفته شده مي پردازيم، در فرازي مي فرمايد:
«لَئِن اَخَّّرتَنِي اَلدُّهُورُ وَ عاقَني عَن نَصرِکَ المَقدُور لَاَبکِينَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً»
اگر زمانه مرا تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياري تو جلوگيري کرد، صبح و شب به ياد مصائب تو گريه مي کنم و از بام تا شام سرشک از ديده مي بارم و ندبه مي نمايم و به جاي اشک خون مي گريم.
«اَمَرَ اللَّعينُ جُنُودَه فَمَنَعُوکَ الماءَ وُرودَهُ وَ ناجَزُوکَ القِتالَ وَ عاجَلُوکَ النِزالَ وَ رَشَفُوکَ بِالسَّهامِ وَ النِّبالِ فَاحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»
اي جد بزرگوار، فراموش نمي کنم آن هنگام که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خيام جلوگيري نمايند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنينت را آماج تيرها و نيزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند و هر کدام با اسحله اي پيکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند.
«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلي خِيامِکُ قاصِدَاً مُحَمحمِاً باکِياً وَ هِيَ تَقُولُ لظََّليمَهُ مِن اُمَّهٌ قَتَلَت إبنُ بِنتِ نَبِيَّهَا»
اي جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بي صاحبت، رميده به سوي خيمه هاي تو آمد، همهمه مي کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازير بود و (با زبان بي زباني) مي گفت: واي از ظلم و ستم امتي که پسر دختر پيامبرشان را کشتند.
«فَلَمّا رَأينَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِياً وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً بَرزَنَ مِن الخُدُورِ ناشِراتُ الشُّعُورِ لاطمِاتُ الخُدُودِ سافِراتُ الوُجُوهِ بِالعُوَيلِ داعِياتُ وَ بَعدَ العِزَّّ مُذَّلَّلاتُ وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ ...»
اي جد بزرگوار، چگونه ياد بياروم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده ديدند که زينش واژگون شده است. از خيمه ها بيرون آندند در حالي که موهاي خود را پريشان نموده و سيلي بر چهره خود مي زدند و صورت هايشان آشکار شده بود و فرياد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند. با آن حال به سوي قتلگاه شتافتند و ديدند شمر بر سينه ات نشسته، شمشير خود را بر گلويت گذارده و مي خواهد سرت را از بدنت جدا سازد.
«فَهَوَيتَ اِلَي الاَرضِ جَرِيحاً تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها وَ تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ ...»
اي جد بزرگوار چگونه ياد بياورم آن هنگام که پيکر پر از زخمت بر زمين قرار گرفت. گروهي سرکش بر اسب هاي خود سوار شدند و پيکرت را لگدکوب اسب ها قرار دادند در حالي که لحظات آخر عمر را مي پيمودي و راه به جانان نزديک مي نمودي.
«وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّيات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات اَيدِيَهُم مَغلُولَهٌ اِلَي العِناقِ يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ فَوَيلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»
اي جد بزرگوار فراموش نمي کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسير کردند و زنجير آهنين به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بي سرپوش و فاقد محمل (با کمال بي احترامي) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرماي سوزان سوخت، آنها در بيابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هايشان را به گردن هايشان بستند و در کوچه ها و ميدان ها عبور دادند واي بر آن مردم گنهکار و بي شرم.
«فَقامَ ناعِيکَ اِلَيهِ بِالدَّمعِ الهَطُول قائِلاً يا رَسُولَ الله قُتِلَ سِبطُکَ وَ فَتاکَ وَ استُبِيحَ اَهَلَکَ وَ حمامُکَ وَ سُبِيَت بَعدَکَ ذَراريِکَ وَ َوَقَعَ المَحذُورُ بِعِترَتِکَ وَ ذَوِيکَ فَانزَعَجَ الرَّسُوُل وَ بَکي قَلبُهُ المَهول ...»
خبر شهادت تو را در کنار قبر جدت رسول خدا (ص) (بشير) به او داد در حالي که گريان بود. عرض کرد اي رسول خدا سبط تو کشته شد و من خبر شهادت فرزندت را آورده ام. زاده جوانمردت کشته گرديد اي رسول خدا فرزندان و نزديکان خاندانت با سختي و محنت دست به گريبان و اسير دشمنان گرديدند. رسول خدا (ص) از اين خبر منقلب و گريان شد و قلب داغدارش پردرد گرديد ...» (الحوادث و الوقایع ، ج3، ص 304-301)
امام حسن عسكری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعیان، و پدر بزرگوار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در سال 232هـ/845م چشم به جهان گشود، پدر بزرگوارش امام دهم حضرت هادی علیه السلام و مادرش، بانوی پارسا و شایسته «حدیث» یا «حدیثه»(1) و در برخی منابع نامش را «سوسن»(2) و «عسفان»(3) یاد كردهاند.
از مشهورترین القاب امام عسكری علیه السلام میتوان به «الصّامت»، «الهادی»، «الرّفیق»، «الزّكی»، «النقی» و «الخالص» اشاره كرد.(4) «ابن الرضا» لقبی است كه امام جواد علیه السلام و امام عسكری علیه السلام هر دو به آن شهرت یافتهاند.(5)
امام عسكری علیه السلام قریب به 6 سال امامت مسلمین را عهدهدار بودند و در طول این مدت نسبت به هدایت مردم و حفظ جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زحمات زیادی را متحمل شدند.
حاكمان دوران امام عسكری علیه السلام كه بیشترین فشار را به حضرت وارد میكردند، عبارتند از:
1- المعتزّ بالله (252-225هـ) 2- المهتدی بالله (255-256هـ) 3- المعتمد بالله (256-279هـ)
امام علیه السلام در این دوران به صورت پنهانی و با اجرای اصل «تقیه»، با سیستم سازمان وكالت امور شیعیان را دنبال میفرمودند.
امام عسكری علیه السلام، در سال 243هـ با فشار متوكل عباسی به سامراء منتقل شد(6)، چون تصوّر عباسیان این بود كه ممكن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند. لذا حضور آنها در مركز خلافت، مانع از چنین اقدامی میشود.
اقامت طولانی امام عسكری علیه السلام در سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست؛ به طوری كه حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید(7) از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص میتوانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.(8)
امام عسكری علیه السلام اگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا كرده بودند، حتی روزهایی كه حضرت به مقر خلافت میرفت، در طول مسیر حضرت، كه مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساكت میشدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلام اظهار ارادت میكردند.(9)
اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسكری علیه السلام
در این زمان شیعیان به صورت یك قدرت عظیم در عراق مطرح بود و علناً با حاكمان عباسی مخالفت میكردند و حاكمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان علیهم السلام شیعه و پیروان آنان كرده بودند. از یك سو عباسیان میدانستند كه مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف در نسل امام عسكری علیه السلام خواهد بود لذا با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام علیه السلام بودند؛ حتی در زمان معتز امام علیه السلام بازداشت و روانه زندان شده بود و به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام علیه السلام را به سوی كوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاكت رساندند.(10) «مهتدی» هم تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت ولی موفق به اجرای آن نشد.
از سوی دیگر، امام عسكری علیه السلام باید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم میكردند، كه با فشار و محدودیتهای حاكمان عباسی كار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسكری علیه السلام جلوه بیشتری مییافت زیرا امام علیه السلام با وجود تأكید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و كمتر میشد.
بخشی از فعالیتهای امام حسن عسكری علیه السلام
1. رسالهها و نامه ها
رسالهها و نامه هایی از امام حسن عسكری علیه السلام در تاریخ ثبت شده است كه آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی كه در حصر عباسیان بودند و در نامهها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احكام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی كارها پافشاری كرده اند كه برای نمونه، میتوان از نامه امام عسكری علیه السلام به علی بن حسین بابویه اشاره نمود كه امام در این نامه برای ایشان دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا كرده است.(11)
2. تأسیس حوزه علمیه
یكی از دغدغههای اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسكری علیه السلام با تأسیس مركز علمی در پی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام و ارجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی، عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح (هر دو از نواب اربعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبدا... بن جعفر حمیری مؤلف كتاب الغیبه و الحیره از كارگزاران نواب اول ودوم بوده است.
البته هدف امام عسكری عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت علیه السلام، آنان را به مناطق مختلف شیعه نشین اعزام كرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند.
3. مبارزه با انحرافات و شبهات
بخشی از فعالیتهای علمی امام حسن عسكری علیه السلام مربوط به موضعگیریهای قاطع ایشان در برابر اندیشههای انحرافی صوفیان، واقفه، مفوضه و... بود كه حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از انحراف حفظ مینمودند و مناظره با كسانی كه عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شك و تردید مینمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی و مناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق كندی.(12)
4. ساماندهی و تقویت سازمان وكالت
این سازمان همان نظام ارتباط امام با شیعیان بود كه از عصر امام صادق علیه السلام شكل گرفته و در طی دهها سال فعالیت مخفی خود را ادامه داده بود در زمان امام عسكری علیه السلام چون شیعه رفته رفته به عصر غیبت نزدیك میشد لذا امام عسكری علیه السلام راه را برای حركت سازمان وكالت در مسیر خودش هموار نموده بود ایشان همانند پدر بزرگوارش وكلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نموده تا بر كار سایر وكلا نظارت داشته باشند علاوه بر این عثمان بن سعید عمری را به عنوان وكیل الوكلای خود معرفی نمود تا همه وكلا به او مراجعه كنند.(13)
البته انجام تمام امور با تاكتیك و سیاست تقیه و رازداری صورت میگرفت.
5. توجه ویژه به شیعیان
با اینكه امام عسكری علیه السلام تحت حفظ و نظارت مأموران عباسی بود و شیعیان تشنه دیدار آن حضرت بودند با این اوصاف حضرت به همه تأكید میكردند جهت حفظ اتحاد و انسجام میان شیعیان با سیاست تقیه از همدیگر محافظت نمایند و خودشان هم نسبت به حفظ شیعیان حساسیت ویژه ای داشتند. امام برای اینكه شیعیانش شناخته نشوند به آنها دستور داد، در روزی كه ایشان میخواهند برای دیدار با معتمد عباسی از منزل خارج میشوند به آن حضرت سلام نكرده حتی با دست به ایشان اشاره نكنند چرا كه در امان نخواهند بود.(14)
6. زمینه سازی برای ورود شیعه به عصر غیبت
مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم علیه السلام ومحرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود كه از عصر پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم شروع و در عصر هریك از امامان علیه السلام شیعه به طور مستمر ادامه یافت و هر امام شیعه به نوبه خود؛ با توجه به نزدیك بودن عصر غیبت، نسبت به مسأله غیبت تأكید میفرمودند و از سوی دیگر نسبت به انكار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلامبه شیعیان هشدار میدادند. امام حسن عسكری علیه السلام در همین راستا اقداماتی انجام دادند؛ نظیر:
الف) مطلع كردن شیعیان نسبت به تولد فرزندش مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
از آن جا كه به دلیل جاسوسان و دشمنان، ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بصورت مخفی انجام گرفته بود و بیم آن بود كه شیعیان در شناخت آخرین حجت به گمراهی روند، لذا امام عسكری علیه السلام به طرق مختلف شیعیان را نسبت به وجود فرزندش مطلع میكردند.
احمدبن اسحاق كه از بزرگان شیعه میباشد، میگوید خدمت امام حسن عسكری علیه السلام شرفیاب شدم تا از ایشان در مورد امام بعد از ایشان سؤال كنم كه آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی كه پسری سه سال كه رویش مانند ماه تمام میدرخشید بر دوش خویش داشت(15) همچنین محمد بن عثمان دومین نائب نقل میكند كه به همراه چهل نفر از شیعیان نزد امام عسكری علیه السلام گردهم آمدیم و آن حضرت فرزندش را به ما نشان داد.(16) گفتنی است كه حضرت بارها برای فرزندش عقیقه(17) نمودند تا ضمن اجرای برنامه و سنت اسلامی به دیگران بفهماند كه از وی فرزندی باقی است.
ب) ارجاع سؤالات افراد به فرزندش
حضرت امام حسن عسكری علیه السلام محل مراجعه سؤالات شیعیان و نمایندگان خود بود و حضرت برای آماده سازی شیعیان، برخی از سؤالات مراجعه كنندگان را به فرزندش محول میكردند؛ برای نمونه به روایتی اشاره میكنیم: سعدبن عبدالله قمی به همراه احمدبن اسحاق قمی نقل میكنند كه نزد امام یازدهم علیه السلام شرفیاب شدیم و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم و حضرت به فرزندش اشاره كرد و فرمود: از نور چشمم سؤال كن و فرزند حضرت رو به من كرده و فرمود: هرچه میخواهی سؤال كن.(18) به نوعی حضرت امام عسكری علیه السلام در پی معرفی جانشین خود بودهاند.
ج) كاهش ارتباط مستقیم با شیعیان
امام حسن عسكری علیه السلام چون در حصر و كنترل حكام عباسی بودند و هم به لحاظ آن كه در عصری نزدیك عصر غیبت میزیستند، غالباً پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مكاتبات، توقیعات و وكلاء انجام میگرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند.
د) دعا برای ولی امر منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف
حضرت امام عسكری علیه السلام در دعایی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برایش چنین دعا میكند: «...خداوندا او را از شر هر تجاوز كار و طغیانگر و از شر همه آفریدگانت نگه دار و او را از پیش رویش و از پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ كن و او را نگهبان باش و از اینكه به او بدی برسد نگاهش دارد و در مورد او، پیامبرت و خاندان پیامبرت را نگاه دار و به سبب او عدالت را آشكار كن، با یاری ات او را پشتیبانی كن، یاورانش را یاری كن و...».(19)
پی نوشتها:
(1) الارشاد، شیخ مفید، ص335.
(2) كمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج2، ص249.
(3) فرق الشیعه، نوبختی، ص105.
(4) دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص223.
(5) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، ص236.
(6) الارشاد، شیخ مفید، ص334.
(7) الغیبه، طوسی، ص129.
(8) مناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص533.
(9) الغیبه، طوسی، ص129.
(10) بحارالانوار، مجلسی، ج50، ص313-311.
(11) روضات الجنات، ج4، ص4-273، محمد باقر خوانساری به كوشش اسدا... اسماعیلیان.
(12) مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج4، ص425، به كوشش محمد حسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسول محلاتی.
(13) تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی، ص170.
(14) بحارالانوار، ج50، ص269.
(15) كمال الدین، صدوق، ج2، باب38، ح1، ص80.
(16) همان، ج2، باب43، ح2، ص162.
(17) قربانی كردن گوسفند و اطعام گوشت آن به محرومان.
(18) همان، ج2، باب43، ح21، ص190.
(19) مصباح المتهجّد كفعمی، ص399، جمال الاسبوع، سیدبن طاووس، ص296 (به نقل از فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسكری علیه السلام، ص441-440).
طرح جامع مسجد مقدس جمکران پس از بررسي نهايي به تصويب رسيد. اين طرح پس از بررسي کليات در نظام طراحي ومعماري ومحدودهي شهر مقدس قم وبا توجه به ابعاد شهر سازي وجاده هاي دردسترس((کاشان،اتوبان اميرکبيروشهر مقدس قم))،وباتوجه به طرح جامع شهرمقدس قم،طرح حرم تاحرم توسط مهندسين مشاور طرح جامع ارائه شدوبه همراه سه طرح معروف کشوربه مسابقه رفت.طرح مزبورپس ازبررسي درشوراي عالي شهرسازي ومعماري استان وکشور به تصويب نهايي رسيده است وبر اين اساس تمام کارهاي عمراني در منطقه برمبناي اصول ومعيار هاي مهندسي مشاورطرح جامع مسجد وباهماهنگي مسئولين ازاستان وکشور درحال اجرااست واکنون از گذشت بيش ازدو سال ازتصويب طرح جامع، بيش از هفده هزارمتر مربع ساختمان هاي قديمي وسوله هاي موقت ، سرويس بهداشتي وحمام هاي قديمي تخريب وجايگزين آنها هم اکنون به بيش از هشت هزار متر مربع رسيده است.شبستان هاي غربي وشرقي هم جوار بامسجد مقام درحال احداث است وکاري آنها توسط افراد نيک انديش نهايي شدن است .
کار اجرا وساخت رواق هاي صحن اصلي مسجد مقدس ودومناره ي اصلي جنوبي وشکل آفريني صحن اصلي هم توسط خيران وکمک هاي بيدريغ مردم عزيز وزوار گرامي آن با رگاه ملکوتي به نام حجت بن الحسن العسگري (عج) در حال اجرااست با وزارت راه وترابري براي احداث زير گذر جاده ي اصلي وپل راه آهن، تعريض پل جاده کاشان ودو بانده کردن محورهاي اصلي صورت گيرد واحداث توقفگاه هاي قطار تهران-قم درايستگاه جمکران وجاده مواصلاتي بين ايستگاه مسجد مقدس همچنين ديگرپروژه هاي طرح مثل اتصال اتوبان امير کبير به ميدان قائم درمحل جاده ي اصلي، پل هاي ارتباطي واحداث جاده ي مسجد به جاده ي اصلي ،پل هاي ارتباطي واحداث جاده ي مسجد به جاده ي قديم قم اصفهان (ازکنارشهرجديد پرديس)اتفاق افتدوکارهاي مواصلاتي نهايي انجام شودو همکاري وزارت نيرو براي تامين زمين هاي معوض واجرانهايي پروژه هاي جانبي واصلي آن وزارت خانه بتواند کار گشاي کارهاي اساسي وبه خصوص طرح توسعه ي اين مکان مقدس گردد.
دراجراءاين طرح استانداري ،فرمانداري،شوراي شهر وشهرداري قم براي امکانات اوليه؛ آتش نشاني ،خدمات عمومي ،آسفالت جاده ها،ترميم ولکه گيري،زدن جاده ي حرم تاحرم، امکانات اتوبوسراني،تاکسيراني احداث پارکينگ ها وهمچنين تامين خدمات عمومي مايه ي تشکروقدرداني ودرادامه نيازمند همکاري هاي بيشتربراي رفاه زائران خواهد بود. آن چه مايه ي مباهات واميدواري است ،همکاري ارگان ها ونهادها براي خدمات برق،گاز، آب،مخابرات و... است .
به موازات آن ،کمک هاي زائران گرامي وارادتمندان به حجت (عج)موجب شده است تاطرح بامشخصات فني بالابه پيش برود.دراين مسير توصيه هاي وعنايات مستمروويژه ي مقام معظم رهبري(مدظله العالي)ودفترمعظم له وتاکيدبراين امرکه اين مکان بايستي سرويس دهنده ي بسيارخوبي براي همگان باشد،انشاءالله مکان براي التيام دردهاي دردمندان ومنتظران کوي آن يارهميشه درباور اينمردم عزيز گرددواين مهم با تدبير ومددرياست محترم جمهوري وهيات وزيرانوسازمان هاي زيرگروه امکان پذير خواهد بود.
مشخصات عمومي طرح:
دوره امامت ، چگونه آغاز شد؟
خلفاي عباسي بنابر عادت معمول خويش ، هرگاه فرصتي براي کشتن اولياء الله مي يافتند ، فورا آنها را به زهر از پاي در مي آورند .
معتصم نيز ، امام حسن عسکري (ع) را به زهر شهيد کرد و سپس درصدد يافتن فرزند آن حضرت برآمد تا او را نيز از ميان بردارد و به خيال خويش دنباله امامت را نيست و نابود گرداند .
معتصم عده اي را به خانه امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست توقيف کنند . بهتر است خبر اين ماجرا را از زبان احمد بن عبد الله بن يحيي بن خاقان پسر وزير معتصم بشويم . او در اين باره مي گويد :
چون امام حسن عسکري بيمار شد . پدرم به من پيغام داد که امام بيمار شده . آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دارالخلافه رفت و سپس با پنج نفر از خادمان اميرالمومنين معتصم شتابان بازگشت . همه آنان از افراد مورد وثوق و خواص خليفه بودند . يکي از آنها هم «نحرير» بود. پدرم به آنها دستور داده بود در خانه حسن بن علي باشند و اوضاع و احوال او را زير نظر بگيرند . همچنين در پي عده اي از پزشکان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که در خانه امام حسن عسکري رفت و آمد کنند و هر بام و شام از او پرستاري و مراقبت کنند .
چون دو روز از اين ماجرا گذشت ، کسي نزد پدرم آمد و به وي خبر داد که آن حضرت بيماري اش شدت يافته و ضعيف شده است . پدرم سوار شد و به خانه آن حضرت رفت و به پزشکان دستور داد بخوبي حال آن حضرت را تحت نظر بگيرند . همچنين در پي قاضي القضات فرستاد و به او دستور داد که پيش او بيايد و ده تن از کساني را که به دين و امانتداري و پرهيزگاري آنان مطمئن است ، انتخاب کند و با خود بياورد . آنگاه تمام آنها را به خانه امام حسن فرستاد و به ايشان تکليف کرد که شبانه روز همانجا بمانند . آنها در آنجا بودند تا آنکه امام حسن عسکري (ع) در گذشت . با رحلت او سامراء يکصدا ناله برمي آورد که ابن الرضا از دنيا رفت .
خليفه عده اي را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه و اتاقها را بازرسي کنند و هر آنچه در خانه است مهر و موم نمايند و نشان فرزند آن حضرت را بجويند . همچنين زناني آوردند که از حمل و آثار آن آگاه بودند . زنان پيش کنيزهاي امام رفته ، يکايک آنها را معاينه کردند . يکي از اين زنان ادعا کرد که در ميان اين کنيزها ، کنيزي است که نشانه حمل با خود دارد .
از اين رو دستور دادند آن کنيز را در اتاقي نگه دارند . نحرير و يارانش و نيز زناني که با او بودند ، مامور مراقبت از اين اتاق شدند .
سپس احمد بن عبدالله در ادامه گفتار خويش مي گويد :
ماموريني که گمان مي کردند آن کنيز باردار است و از او مراقبت مي کردند ، دو سال و اندي وي را زير نظر داشتند تا آنکه به اشتباه خود پي بردند . سپس ميراث امام حسن ميان مادر و برادرش جعفر ، تقسيم شد و مادرش ادعا کرد وصي او است و اين امر نزد قاضي ثابت شد .
سپس وي ماجراي مخالفت جعفر با وصايا را نقل کرده تا آنجا که مي گويد :
بيرون آمديم ، وضع بر همين منوال بود ، و خليفه امروز در پي جستن نشاني از فرزند امام حسن (ع) است .( کمال الدين- صدوق ، ج 1 ، ص 125)
بدين گونه قدرت جاهلي و استکباري مي کوشيد ، ريشه هاي امامت را از بيخ برکند و حرکت اصيل مکتبي را دستخوش نابودي سازد . اما به مقصود خود نايل نيامدند که دست خداوند بر فراز دستان آنها بود .
« خواهند پرتو خدا را با دهانهاي خويش فرونشانند اما خداوند چنين نخواهد مگر آنکه پرتو خويش را به انجام رساند ، هر چند که کافران تا خوش دارند» (سوره توبه، آيه 32)
امام حجت (ع) عمويي داشت ، که نامش جعفر بود . او ادعا مي کرد که امامت پس از برادرش امام حسن عسکري (ع) حق اوست . بنابر همين ادعاي باطل او مردم را به خود مي خواند .
جعفر که خود مي دانست از شايستگي هاي کافي براي امامت بهره اي ندارد و به خوبي آگاهي داشت که امت ، پيشوايي او را به رسميت نمي شناسد نزد عبدالله بن يحيي بن خاقان ، وزير خليفه وقت عباسي رفت ، و کوشيد از کمکهاي او برخوردار شود . پسر اين وزير ماجراي اين برخورد را چنين بازگو مي کند :
پس از تقسيم ميراث ، جعفر نزد پدرم آمد و بدو گفت : حقوق پدرم را براي من نيز مقرر دار و هر سال 20 هزار دينار به من انعام بده .
پدرم او را از اين خواسته نهي کرد و بدو گفت : احمق! خليفه ، در مورد کساني که ادعا مي کنند پدر و برادر امامند ، شمشير خويش را آخته و تازيانه اش را بالا برده تا آنان را از اين باور بازگرداند . اما اين امکان براي خليفه فراهم نشد تا آنان را از اين اعتقاد درباره پدر و برادر تو منصرف سازد . پس اگر تو پيش پيروان پدر و برادرت امام بودي چه نيازي به خليفه داشتي که حقوق آنها را براي تو قرار دهد؟ و اگر پيش اينان چنين جايگاهي نداري ، در نزد ما هم بدان حقوق دست نخواهي يافت .
ديری نپاييد که جعفر از اين ادعاي دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت حجت (ع) را پذيرفت . از اين رو پيش شيعيان که او را جعفر کذاب ناميده بودند ، ملقب به «جعفر تواب» شد .
ماجراي سرداب امام زمان چیست ؟
سرداب به معني زيرزمين است ، كه در زيرِ زمين ساخته مي شود ، تا در شدت گرماي تابستان ، به آن پناه برند ، اكثر خانه هاي مناطق گرمسيري عراق ، از قديم و نديم داراي سرداب مي باشد ، تا در تابستان مورد استفاده قرار گيرد ، خانه امام حسن عسكري (ع) در شهر سامرا نيز داراي سرداب بود ، مدتي امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) در اين سرداب زندگي كردند ، و حضرت مهدي (ع) نيز در اين سرداب زندگي نموده است ، بنابراين ، اين سرداب به خاطر زندگي اين بزرگواران ، مبارك و پر ميمنت شده است .
عصر معتضد عباسي (شانزدهمين خليفه عباسي) بود ، او در بغداد مي زيست ، او سپاهي را به سامرا براي دستگيري حضرت مهدي (ع) فرستاد ، يكي از مأموران برجسته او به نام ‹‹رشيق›› مي گويد : وقتي كه سپاه معتضد وارد سامرا شدند ، از آنجا به طرف آن سرداب كه حضرت مهدي (ع) در آنجا بود ، هجوم آوردند ، پشت در سرداب صداي تلاوت قرآن را از حضرت مهدي (ع) كه در سرداب بود شنيدند ، لشگر در پشت در سرداب اجتماع نمودند ، تا امام صعود نكند و بيرون نرود ، فرمانده لشگر در پيشاپيش لشگر ايستاده بود ، تا همه افراد لشگر برسند .
ناگاه حضرت مهدي (ع) از راهي كه به در سرداب منتهي مي شد آمد ، و از پيش روي لشگر عبور كرد و رفت و غايب شد .
در اين هنگام فرمانده لشگر ، خطاب به سپاه گفت : ‹‹وارد سرداب شويد و مهدي (ع) را دستگير كنيد.››
سپاهيان گفتند : مگر نديدي كه مهدي (ع) از روبروي تو عبور كرد .
فرمانده گفت : من او را نديدم ، شما كه ديديد چرا به او حمله نكرديد ؟
سپاهيان گفتند : ما گمان كرديم كه تو او را ديدي ، چون فرماني ندادي ما نيز حركتي از خود نشان نداديم . (بحارالانوار ج52 ، ص52 و 53) .
به اين ترتيب حضرت مهدي (ع) با قدرت اعجاز ، از گزند سپاه خونخوار معتضد نجات يافت و غايب گرديد . اين سرداب مبارك ، از آن زمان تاكنون- در كنار مرقد مطهر امام هادي (ع) و امام حسن (ع) باقي مانده است ، و شيعيان كنار آن سرداب مي روند و به خاطر آنكه در آن سرداب ، سه امام (امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) و حضرت مهدي (ع) مدتي زندگي نموده اند ، تبرك مي جويند ، زيرا آن سرداب خانه اي است كه خداوند آن را شايسته احترام و اكرام نموده است .
اين بود اصل ماجراي سرداب ، از ديدگاه شيعيان.
ولي با كمال تأسف ، بعضي از نويسندگان و گويندگان بي انصاف اهل تسنن و ديگران اين موضوع كاملاً معمول و طبيعي را به باد مسخره گرفته ، و با دروغ پردازي خود ، به شيعيان نسبت مي دهند كه آنها معتقدند : حضرت مهدي (ع) در ميان سرداب غايب شده ، و يا در آنجا سكونت دارد ، و كنار سرداب مي آيند و مي نشينند و منتظر مي مانند تا آن حضرت از سرداب خارج گردد و ...
اين دروغ پردازان با چنين نسبتهاي ناروایی ، شيعه و عقايد شيعه را به باد مسخره مي گيرند ، با اينكه هرگز شيعه چنين عقيده اي ندارد و چنين كاري نمي كند ، بلكه به آن سرداب به خاطر آنكه مدتي سه امام در آن سكونت داشته ، احترام مي گذارند ، و تبرك مي جويند . نه اينكه معتقد باشند امام مهدي (ع) در آنجا مخفي شده و از آنجا ظهور مي كند .
بهتر اين است كه از دروغ پردازي و دهان كجي ياوه سرايان سخن نگوييم ، كه قابليت سخن گفتن را ندارند ، بلكه مسأله را با لعنت خدا بر دروغگويان ، و تهمت زننده هاي ياوه گو و گستاخ به پايان بريم .
رحلت مهدي (ع) چگونه است ؟
در مورد پايان عمر حضرت ولي عصر (ع) ، به طور كلي از گفتار امامان (ع) بر مي آيد كه همه آنها كشته و شهيد مي شوند ، از جمله امام حسن مجتبي (ع) فرمود :
والله لقد عهد الينا رسول الله (ع) ان هذاالامر يملكه احد عشر اماماً من ولد علي و فاطمه (ع) ما منا الا مسموم او مقتول :
‹‹سوگند به خدا رسول خدا (ع) با ما چنين عهد كرد كه يازده نفر از فرزندان علي (ع) و فاطمه (ع) به امامت مي رسند ، همه ما مسموم يا كشته مي شويم.››
چنانكه تاريخ نشان مي دهد ، همه امامان (ع) تا امام حسن عسكري (ع) با شمشير يا زهر ، به شهادت رسيدند ، حضرت مهدي (ع) نيز چنين خواهد شد.
در مورد چگونگي شهادت امام قائم (ع) روايتي در دست نيست ، جز اين كه علامه يزدي در كتاب الزام الناصب (صفحه 190) مي نويسد :
‹‹هنگامي كه هفتاد سال از حكومت حضرت مهدي (ع) گذشت ، زني به نام سعيده كه از بني تميم است و در صورتش ريش دارد ، هنگام عبور حضرت مهدي (ع) سنگي بزرگ از پشت بام به طرف حضرت مهدي (ع) پرتاب مي كند، و همين موجب شهادت آن حضرت مي شود ، و امام حسين (ع) غسل و كفن و نماز آن حضرت را بر عهده مي گيرد ، و اين مطلب برگرفته از روايات امامان (ع) است.›› سپس امام حسين (ع) زمان حكومت را به دست مي گيرد و پس از او امامان ديگر يكي پس از ديگري رجعت كرده و حكومت مي كنند ، و حكومت امامان (ع) سالهاي بسيار ، طول مي كشد ، و طبق بعضي از روايات ، تنها امام حسين (ع) بعد از حضرت مهدي (ع) چهل سال حكومت مي نمايد .
نشانه هاي ظهور
در اين مقاله از برخي نشانه ها که پيش از ظهور حضرت قائم (ع) تحقق مي يابد ، سخن مي گوييم .
نشانه هائي همچون فراگير شدن فساد و ستم در تمام زمين و گسترش فحشا و گردنکشي و دگرگونيهاي آسماني و قحط شديد و جنگهاي خونين که دو سوم از ساکنان روي زمين را در کام خود فرو مي برد ، و ظهور کسي که دجال خوانده مي شود و مردم را به باطل دعوت مي کند و آنها نيز به گرد وي جمع مي شوند و بالاخره ادعاي بعضي که مي گويند او مصلح اکبر است و سپس ناکامي او در متحقق ساختن مدعايش . ما در ذکر اين نشانه ها به استناد رواياتي که از پيامبر گرامي و ائمه اطهار (ع) تکيه مي کنيم .
1. رسول خدا (ص) فرمود :
«مهدي اين امت از ماست ، هنگامي که هرج و مرج دنيا را فراگير و فتنه ها آشکار گردند و راهها نا امن شود و برخي از مردم بر برخي ديگر هجوم برند . پس بزرگ به کوچک رحم نکند و کوچک بزرگ را احترام نکند در اين هنگام خداوند مهدي ما را مبعوث فرمايد . او نهمين کس از فرزندان حسين (ع) است . دژهاي ضلالت و دلهاي بي خبر را بگشايد ، در آخر الزمان به کار دين پردازد چنانکه من در اول الزمان بدان پرداختم ، زمين را از عدل و داد پر کند ، چنانکه از ظلم و بيداد پر شده باشد».
2. همچنين پيامبر گرامي در حديثي طولاني که آن را از امام علي (ع) نقل کرده است فرمود : «سپس ندايي برخيزد که از دور شنيده شود چنانکه از نزديک شنيده مي شود اين ندا رحمت است بر مومنان و عذاب است بر کافران . (امام گويد) : پرسيدم : اين ندا چيست؟ فرمود : سه نداست در ماه رجب نخستين آنها اين است : لعنت خدا بر ستمگران . و دومي اين است : نزديک شونده نزديک شد و سومي اين است : پيکر آشکاري را با طليعه خورشيد مي بينند (که مي گويد) : هان که فلاني مبعوث شد و نسب او را تا علي ذکر مي کند . هلاک ستمگران در اين روز است و در اين هنگام گشايش حاصل مي شود . عرض کردم : اي رسول خدا! پس از من چند امام خواهد بود ؟ فرمود (ع) : پس از حسين 9 امام که نهمين آنان قائم ايشان است».
3. در حديث ديگري از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود : عرض کردم اي خداي من و سرورم ! چه وقت مهدي ظهور خواهد کرد ؟
خداوند وحي فرمود :
« اين امر هنگامي روي دهد که علم کنار رود و جهل آشکار گردد ، قاريان (قرآن) فزون شوند و عمل به آن اندک شود . کشتار زياد شود و فقيهان هدايتگر کم شوند ، و فقيهان گمراه و خائنان زياد شوند ، شاعران فراوان گردند ، امت تو قبرهايشان را مسجد گيرند.( مقصود عبادت اشخاص است که شرک به خداست و ربطي به تقرب به خدا از طريق توسل به قبول صالحان که سنت اسلام و مسلمين از آغاز بر آن است ، ندارد ) مصحفها و مسجدها زيور و زينت داده شوند (مقصود از زيور و زينت دادن مصحفها و مساجد اين است که مسلمان به هنگام ظهور تنها به مظاهر توجه دارند نه به حقايق و محتواها) ، ستم و تباهي فزوني گيرد ، نيرنگ آشکار شود و کار امت بدان وابسته شود ، نهي از معروف شود و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا ورزند ، اميران کافر باشند و دوستانشان فاجر و يارانشان ستمگر ، و صاحبنظرانشان فاسقان . در اين هنگام سه نشانه پديد خواهد آمد . خسوفي در مشرق و خسوفي در مغرب و خسوفي در جزيره العرب . و نيز در بصره به دست يکي از افراد نسل تو که زنگيان او را پيروي مي کنند ، خرابي پديد آيد . و مردي از تبار حسين به علي خروج مي کند ، و دجال ظاهر مي شود ، از مشرق از سجستان ، خروج مي کند و سفياني ظاهر مي شود».
4. آن حضرت در حديثي در اين باره نيز مي فرمايد :
«به خاطر داشته باش ... علامت ظهور حجت اين است که چون مردم نماز را ميراندند و امانت را ضايع کردند و دروغ را روا شمردند و ربا خوردند و رشوه ستاندند و ساختمانها را محکم ساختند و دين را به دنيا فروختند ، سفيهان و نابخردان را به کار گرفتند و با زنان رايزني کردند ، پيوندهاي خويش را قطع کردند ، پيرو هواها شدند ، و خونها را کوچک شمردند ...
... حلم ، ضعف باشد و ستمگري فخر ، اميران فاجر باشند و وزيران ستمگر ، کارگزاران قوم خائنان باشند و قاريان فاسقان ، گواهي به ناحق آشکار گردد و گناه و تباهي و بهتان و گناه و طغيان فزوني پذيرد ، و مصحفها و مسجدها زينت و زيرو داده شوند و مناره ها بلند ساخته شود ، و اشرار قدرداني شوند ، وصف بنديهاي بسياري مي شود ، تمايلات مختلف شوند ، و پيمانها زير پا نهاده شوند ، و آنچه وعده داده شده نزديک شود ، زنان به خاطر حرص به دنيا با شوهرانشان در تجارت مشارکت کنند و بانگ فاسقان بلندي گيرد ، و سخن آنان اطاعت شود ، و رهبر قوم پست ترين آنها باشد ، و از ترس شر گنهکار از او بترسند و پرهيز کنند ، و دروغگو را تصديق نمايند و خائن را امين شمارند ، و اسباب و آلات موسيقي فراهم کنند ، و آخر اين امت اول آن را نفرين فرستد ، زنان خود را همانند مردان سازند و مردان به زنان همانند شوند ، و شاهد ، بي آنکه از او شهادتي خواسته باشند گواهي دهد ، و براي غير دين به تفقه بپردازد ، و کار دنيا بر آخرت ترجيح داده شود ، و پوست ميش بر گرگها بپوشانند حال آنکه دلهايشان بويناک تر از مردار باشد ، در اين هنگام است الوحي الوحي ، العجل العجل . در آن روز بهترين خانه ها بيت المقدس خواهد بود و بر مردم زماني خواهد آمد که هر کس آرزو مي کند ، اي کاش او هم يکي از ساکنان بيت المقدس بود».
5. آن حضرت همچنين در اين باره فرمود :
«خروج قائم را ده علامت باشد ، نخستين آنها شکافتن پرچمها و کوچه هاي کوفه ، و تعطيلی مسجدها ، و نرفتن حاجيان به حج ، و خسف و قذف در خراسان ، و طلوع ستاره دنباله دار ، و نزديک شدن ستارگان ، و هرج و مرج ، و قتل و غارت . اينها ده نشانه اند . از يک نشانه تا نشانه ديگر شگفتي است . پس چون نشانه ها تمام و کامل گردند قائم ما قيام خواهد کرد».
6. امام حسين (ع) فرمود :
«چون ديديد منادي از مشرق سه يا هفت روز ندا در داد ، منتظر فرج آل محمد (ص) باشيد ان شاءالله منادي از آسمان به نام مهدي بانگ مي زند . نداي او از مشرق و مغرب شنيده مي شود و هيچ کس خواب نمي ماند جز اينکه بيدار مي شد و هيچ کس ايستاده نيست مگر آنکه مي نشيند و کسي نشسته جز آنکه هراسان به پا بر مي خيزد . پس خدا بيامرزد کسي را که اين صدا را بشنود و آن را پاسخ گويد . زيرا صداي اول ، صداي جبرئيل روح الامين است».
7. در حديثي از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود :
«سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست هنگام ظهور چيزي از مشرق و چيزي از مغرب آورده شود . پس واي بر ناتوانان امتم از شر آنها و واي بر ايشان از عذاب خدا . به کوچک رحم نمي کنند و بزرگ را پاس نمي دارند و از گنهکار جلوگيري نمي کنند ، کالبدشان کالبد آدميان است و دلهايشان دلهاي شياطين ...»
سپس فرمود :
« ... اندک نمي پايد تا آنکه زمين از بسياري باريدن باران بر آن (گل) و سست مي شود همه خيال مي کنند اين امر حادثه اي است مربوط به همان ناحيه خودشان پس در ميان مردم خويش درنگ مي کنند و زمين پاره هاي جگر خويش را به سوي آنان پرتاب مي کند . فرمود : يعني طلا و نقره را . سپس با دست خويش به ستونها اشاره فرمود و گفت : مثل اين . در اين روز نه طلا سود مي بخشد و نه سيم و اين معني قول خداوند است که فرمود : «همانا نشانه هاي آن فرارسيد». (منتخب الاثر، ص 434)
8. از امام عسکري (ع) نقل است که فرمود :
«مهدي ظاهر نشود مگر بر ترس شديد و زمين لرزه و فتنه اي که به مردم مي رسد و پيش از اين طاعون است و شمشيري که جدا کننده ميان عرب است ، و (در گرفتن) اختلاف شديد بين مردم ، و پراکندگي در دينشان و دگرگوني در حالشان ، (تا آنجا که) فرد هر بام و شام به خاطر ستيزه گريهاي مردم و خوردن آنها (حق) يکديگر را تمناي مردن مي کند . خروج او (مهدي «عج») موقعي است که (مردم) از گشايش ، نااميد و مايوس باشند . پس خوشا به حال آن که مهدي را درک کرد و از يارانش شد و واي و بس واي بر آن که با او و فرمانش راه مخالفت پيشه کرد». (منتخب الاثر ، ص 434)
9. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود : «پيش از قيام قائم پنج نشانه باشد : يماني ، سفياني ، منادي که از آسمان ندا مي دهد ، خس در بيداء ، و کشته شدن نفس زکيه . فرمود: بين (قيام) قائم آل محمد و کشته شدن نفس زکيه جز پانزده روز فاصله نباشد». (منتخب الاثر ، ص 349)
همان امام (ع) در حديث ديگري فرمايد :
«پنج روز اول از ماه رمضان ، پيش از قيام قائم ، خورشيد مي گيرد». (منتخب الاثر ، ص 349)
علاوه بر آنچه گفته شد نشانه هاي بسيار ديگري نيز ذکر شده که به خاطر وجود تشابه ميان آنها و رواياتي که بيان گرديد ، به همين مقدار بسنده کرديم . از امام صادق (ع) نقل کرده اند که فرمود :
« کوفه از وجود مومنان خالي شود ، علم و دانش از آن رخت بربسته و نهان شود چنانکه مار در سوراخش پنهان مي گردد ، سپس عدم و دانش در دياري که قم ناميده مي شود آشکار مي شود و اين شهر، معدن علم و فضل مي گردد تا زماني که در زمين مستضعفي در دين باقي نماند حتي دوشيزگان پشت پرده . اين امر صورت نمي گيرد مگر هنگام نزديک شدن ظهور قائم ما . پس خداوند (قم) و مردم آن را قائم مقام حجت قرار ميدهد و اگر چنين نمي بود زمين ، اهلش را در کام خود فرو مي برد . و در زمين حجتي نمي ماند تا علم از او به ديگر سرزمينها در مشرق و مغرب سرازير شود و بدين وسيله حجت خدا بر خلق تمام گردد تا آنکه کسي بر زمين نمي ماند که دين و علم بدو نرسيده باشد . سپس قائم ظاهر مي شود و سبب کيفر خداوند و خشم وي بر بندگان مي شود . زيرا خداوند از بندگان انتقام نمي گيرد مگر پس از وقتي که حجت او را منکر شوند». (منتخب الاثر، ص 443 به نقل از بحارالانوار)
مدت حكومت حضرت مهدي (ع)
در روايات اسلامي در مورد مدت حكومت حضرت مهدي (ع) به اختلاف نقل شده ، پنج سال ، هفت سال ، بيست سال ، نوزده سال ، هفتاد سال . (اثباه الهداه، ج7، ص179- المجالس السنيه، ج5، ص699 و 702)
و در بعضي از روايات چهل سال و 309 سال به اندازه مدت خواب اصحاب كهف نيز گفته شده است. (بحارالانوار، ج52، ص390)
بعيد نيست كه مدت حكومت آن حضرت 309 سال باشد ، ولي مراحل حكومت او پنج سال و هفت سال و نوزده سال باشد و پس از چهل سال ، تكميل گردد و سپس ادامه يابد ، امام باقر (ع) فرمود :
يملك القائم ثلاثماه سنه و يزداد تشعاً كما لبث اهل الكهف في كهفهم، يملا االارض عدلا و قسطاً كماملئت ظلماً و جوراً، فيفتح الله له شرق الارض و غربها، و يقتل الناس حتي لا يبقي الا دين محمد (ع) :
‹‹امام قائم(ع) 309 سال به مقدار خواب اصحاب كهف در غار خود ، حكومت مي كند ، سراسر زمين را پس از آنكه پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد نمايد ، خداوند شرق و غرب زمين را براي او فتح نمايد ، او دشمنان را بكشد به گونه اي كه تنها دين اسلام در سراسر جهان باقي بماند.›› (بحارالانوار، ج52، ص390)
اقامتگاه حضرت مهدي و مركز ظهور و سكونتش :
امام قائم (ع) اكنون كجاست؟ آيا همسر و فرزند دارد؟ هنگام ظهور از كجا ظهور مي كند؟ و در كجا قيام مي نمايد؟ كي و در چه روز؟ و مركز حكومتش كجاست؟
براي پاسخ به اين پرسشها ، ناگريز بايد از روايات و گفتار پيامبر (ع) و امامان (ع) استفاده كرد مطابق بعضي از روايات ، آن حضرت همه ساله در مراسم حج شركت مي نمايد .
همچنين هرجا كه بخواهد ، به خصوص در كنار قبر امامان (ع) و مكانهاي شريف ، خواهد رفت.
او بر اساس برنامه هاي اسلام ، داراي همسر و فرزند خواهد بود ، چنانكه در بعضي از دعاها به اهل بيت (ع) آن حضرت اشاره شده است .
و در مورد اقامتگاه او چندين مكان در روايات ذكر شده مانند : مدينه ، دشت حجاز ، كوه رضوي ، كرعه (قريه اي در يمن) و سرزمينهاي دوردست . از جمله روايت شده : ‹‹حضرت مهدي (ع) و فرزندانش در جزيره هاي بسيار بزرگ و پهناور در دريا زندگي مي كنند .
و مطابق روايت ‹‹علي بن فاضل مازندراني›› كه در نجف اشرف سكونت داشته ، حضرت مهدي (ع) و ياران و فرزندانش در جزيره خضراء است .
داستان علي بن فاضل مازندراني ، به طور مشروح در كتاب اثباه الهداه ، ج7 ص371 آمده است ، كه فشرده آن بعداً خاطرنشان مي شود .
در مورد جزيره خضراء ، بحث و گفتگو بسيار است ، بعضي از دانشمندان از قراين و ويژگيها ، حدس زده اند كه جزيره خضراء ، همان ‹‹مثلث برمودا›› است كه از عجيب ترين و مرموزترين مكانهاي روي زمين است و در دل غربي ترين اقيانوس اطلس قرار دارد .
از عجائب مثلث برمودا اينكه : هر هواپيما يا كشتي به حدود آن برود ، به طور اسرار آميزي ناپديد مي گردد ، و جالب اينكه آبهاي آن سفيد است ، و هر روز خبر غرق شدن تعداد تازه اي از كشتيهاي اقيانوس پيما در آبهاي سفيد مثلث برمودا ، به گوش رسيده و مي رسد .
از دعاهاي حضرت مهدي (ع) اين است :
اللهم احجبني عن عيون اعدائي، و اجمع بيني بين اوليائي :
‹‹خدايا مرا از ديد دشمنانم پوشيده بدار ، و بين من و دوستانم ، در يكجا جمع كن.››
به مقتضاي استجابت اين دعا ، اقامتگاه آن حضرت از ديدگاه و دسترس دشمنان ، محفوظ خواهد ماند ، و ممكن است همين مطلب تأييدي باشد كه اقامتگاه اصلي آن حضرت در مثلث برمودا است . به هر حال اين يوسف گم گشته ، روزي به كنعان بر مي گردد ، و چشم يعقوب را بينا و روشن مي كند به گفته حافظ :
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نگشت دائماً يكسان نماند حال دوران ، غم مخور
حال ما در فرغت جانان و ابرام رقيب جمله مي داند خداي حال گردان غم مخور
حضرت مهدي (ع) هنگام ظهور ، در مكه ظهور مي كند ، و بر كعبه تكيه نموده خطبه مي خواند ، 313 نفر از ياران مخصوصش ، در همانجا به آن حضرت مي پيوندند .
مطابق بعضي از روايات ، آن روز ، روز جمعه است ، و در روز شنبه روز عاشورا از مردم بيعت مي گيرد . امام جواد (ع) فرمود :
كاني بالقائم يوم عاشوراء ، يوم السبت، قائماً بين الركن و المقام بين يديه جبرئيل ينادي : البيعه الله:
‹‹گويا قائم (ع) را در روز عاشورا ، روز شنبه مي نگرم كه بين جحرالاسود و مقام ابراهيم ايستاده ، و پيش روي او جبرئيل فرياد مي زند : بيعت مخصوص خدا است.›› يعني با امام مهدي (ع) بيعت كنيد ، كه بيعت با او بيعت با خدا است.
و امام صادق (ع) فرمود : ‹‹نخستين كسي كه با قائم (ع) بيعت مي كند ، جبرئيل است.››
سپس 313 نفر اصحاب مخصوص ، فرا مي رسند و بيعت مي كنند ، حضرت مهدي (ع) در مكه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر مي رسند ، آنگاه از آنجا به سوي مدينه حركت مي نمايد . و سپس از مدينه به سوي عراق و كوفه حركت مي كند و در مسير راه ، گروههاي بسيار ، به سپاه آن حضرت مي پيوندند ، سرانجام آن حضرت وارد كوفه مي شود و آنجا را مركز حكومت جهاني خود قرار مي دهد .
امام باقر (ع) در ضمن گفتاري فرمود : ‹‹سپس مهدي آل محمد (ع) به كوفه باز مي گردد ، و 313 نفر اصحاب خاص خود را به سوي تمام نقاط جهان مي فرستد (كه هر كدام حاكم يكي از بخشهاي جهان خواهند شد) حضرت مهدي (ع) دستي روي شانه ها و سينه هاي آن 313 نفر مي كشد ، پس از اين لطف و عنايت ، آن 313 نفر آن چنان در سطح عالي از مقام و كمال قرار مي گيرند ، كه در شناخت احكام و امور و قضايا هرگز درمانده نخواهند شد.›› (الامام المهدي من المهدالي الظهور،ص543)
دَجّال و سُفياني كيستند ؟
يكي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (ع) خروج دجال و سفياني است ، و اين دو به دست سپاه آن حضرت كشته مي شوند ، سوال اینجاست که اينها چه كسانيند؟ و در كجايند و چگونه كشته مي شوند؟
مطابق پاره اي از روايات ، در آستانه قيام حضرت مهدي (ع) افراد كذاب و دروغگو پرچم مخالفت با آن حضرت بلند مي كنند ، دو نفر از آنها كه از سرزمين شام و فلسطين بر مي خيزند ، دجال و سفياني مي باشند ، اين دو نفر در حقيقت دو طاغوت سركشي هستند كه با دار و دسته بسيار خود به عنوان ضد انقلاب ، شورش مي نمايند .
دجال که يك نفر طاغوت فريبكار و حليه گر است ، با ترفندهاي خود ، جمعيتي را به دور خود جمع مي كند و به مخالفت بر مي خيزد ، بعيد نيست كه او يكي از طاغوتهاي صهيونيست باشد. (من قريه تعرف با ليهوديه (بحارالانوار ، ج52 ص194)
امیرمومنان علي (ع) در ضمن خطبه اي فرمود : حضرت مهدي با يارانش از مكه به بيت المقدس مي آيند و با دجال و ارتش او مي جنگند ، و آنها را تار و مار مي كنند و خود دجال نيز به هلاكت مي رسد .
و مطابق روايتي ، دجال را دستگير كرده و در محل كناسه كوفه به دار مي زند .
از روايات استفاده مي شود ، دجال مردي لوچ است ، و ادعاي پيامبري و خدايي از راه حلول مي كند و با جادو و شعبده و تصرف در چشمها ، مردم را به سوي خود جذب مي نمايد .
پيروان او بيشتر از اراذل و اوباش و طبقات آلوده از يهود و زنهاي ناپاك و فرزندان آنها مي باشند .
حضرت عيسي (ع) به كمك حضرت مهدي (ع) مي آيد ، و در كشتن دجال شركت مي كند ، و مردم و شهرها را از فتنه و آشوب او نجات مي دهد .
‹‹سفياني›› طاغوت ديگري که در چهره مقدس نماها ظاهر مي گردد ، از نسل عتبه بن ابوسفيان است ، چهره اش سرخ مايل به زرد مي باشد ، ذكرش به : « يارب يارب يارب » بلند است ، و آنقدر بي رحم و پليد است كه كنيزش را كه از او بچه دار شده زنده به گور مي نمايد .
جنايات سفياني و گسترش آن جنايات در خونريزي فساد ، بسيار است .
پيامبر (ع) فرمود : سفياني از وادي يابس (اطراف دمشق) با سپاه خود ، وارد دمشق مي شود ، دو لشكر تشكيل مي دهد ، يكي را به سوي مشرق (كوفه و اطراف آن) مي فرستد ، و ديگري را به سوي مدينه حركت مي دهد ، لشگر اول در كوفه و بغداد ، به كشتار و جنايات عظيم دست مي زنند .
لشكر دومش به سوي مدينه رهسپار مي گردد ، و سه شبانه روز در آنجا به قتل و غارت مي پردازد ، سپس براي جنگ با سپاه مهدي (ع) به سوي مكه حركت مي نمايد ، در مسير راه وقتي كه به سرزمين ‹‹بيداء›› مي رسد ، جبرئيل به فرمان خدا آن چنان به آن زمين ضربه مي زند ، كه همه آنها جز دو مرد ، در آن زمين فرو مي روند و نابود مي شوند. (بحارالانوار ، جلد 52 ، ص186)
سرانجام حضرت مهدي (ع) با سپاه خود از جانب كوفه به سوي سفياني كه در اطراف بيت المقدس ، موضع گرفته ، حركت مي كند ، و پس از گفتگو و مذاكرات ، سرانجام جنگ خونيني بين سپاه حضرت مهدي (ع) و سپاه سفياني ، رخ مي دهد ، و سپاهيان حضرت مهدي (ع) پيروز مي شوند ، و زمين از لوث وجود سفياني و پيروان پليدش ، پاك مي گردد .
و مطابق بعضي از روايات ، سفياني به دست ياران مهدي (ع) اسير و دستگير شده به فرمان حضرت مهدي (ع) گردنش را مي زنند و روي سنگي كه در محل ورود به بيت المقدس قرار دارد ، اعدام و كشته مي شود .
قابل ذكر است كه يكي از سپاهيان مخالف ، سپاه ‹‹بتريه›› است ، كه متشكل از ده هزار نفر، در مسير كوفه به جنگ سپاه امام (عصر) مي آيند و همه آنها به دست پر توان ياران مهدي (ع) به هلاكت مي رسند .
امام مهدی (عج) در غدیر
در خطبه غدیر (سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در معرفی امام علی علیه السلام) به حضرت بقیه الله الاعظم، توجه خاصی شده است. خبر دادن از مهدی موعود برای آن مردمی كه قبول ولایت امیر المؤمنین علیه السلام برایشان سنگین بود، بیانگر آینده نگری اسلام و برنامه بلندمدت دین الهی برای مسلمین است. اگرچه برخی با آنکه آن روز با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند؛ پیمان شکسنتد. ولی حقایق در طول زمان برای نسلها روشن گشت، و از آنجا كه كارها به دست خداوند است، روزی امر اهل بیت علیهم السلام ظاهر خواهد شد. آن روز، جهان به دست جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سپرده میشود و انتقام آنچه در طول قرنها بر ایشان رفته است، گرفته خواهد شد. لازم به ذكر است كه اعلام این مطالب در غدیر، یك پیشگویی و اخبار از غیب نیز به شمار میآید. در خطبه غدیر، 25 جمله درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است كه آنها را تحت 6 عنوان میتوان خلاصه كرد: الف: بشارت به آمدن او: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره میفرماید: «او كسی است كه همه پیشینیان به آمدن او بشارت دادهاند.»(خطبه غدیر؛ احتجاج طبرسی، ج1، ص66.) ب: خاتمیت او: یعنی امامت در امامان تعیین شده، اتصال دارد و منقطع نمی گردد تا زمانی که به دست خاتم و آخرین آنان كه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، برسد. ج: مقام و منزلت او: در این باره دو جهت ذكر شده است: 1. فضائل و مناقب او: - او «انتخاب شده خداوند» و «هدایت یافته» و «كمك شده» است. - نور از جانب خداوند در او قرار داده شده و نوری نیست مگر با او، و حقی نیست جز با او. 2. مقام و شأن اجتماعی او: - او ولی خدا در زمین و حكم كننده خدا در میان خلق است. - كارها به او سپرده شده و او امین خداوند بر سِرّ و آشكار الهی است. - او یاری كننده دین خدا است. - او هر صاحب فضلی را به قدر فضلش و هر صاحب جهلی را به قدر جهلش نشانه میدهد. د: علم او: این مسأله را نیز از دو بعد می توان در خطبه غدیر به دست آورد: 1. او وارث هر علمی است و علمش به همه چیز احاطه دارد. 2. علم او به دریای عمیق علم الهی اتصال دارد. هـ: قیام او: در دو مورد از خطبه غدیر، كلمه «القائم المهدی» بكار رفته و بعد از آن به قدرت مطلقه و تمام عیار حضرت بقیه الله الأعظم ـ ارواحنا فداه ـ اشاره شده كه از جانب الهی به او عطا گردیده است و هیچ قدرتی طاقت برابری با او را ندارد.
این موضوع از سه جنبه مطرح شده است: 1. كسی بر او غالب یا علیه او كمك نمی شود و او همه قلعههای محكم را فتح میكند. 2. او بر همه ادیان و بر همه گروههای شرك غالب میشود و آنان را هدایت میكند و یا (متعصبان را) نابود می کند. 3. خداوند همه آبادیها و شهرهای جهان را تحت تصرف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در میآورد. و: انتقام او: در قسمتی از خطبه غدیر به این مسأله تصریح شده است که اگر چه حق اهل بیت علیهم السلام و شیعیانشان در طول تاریخ توسط ظالمین پایمال شده است، ولی منتقمی خواهد آمد و گذشته از عذاب اُخروی، در همین جهان دل دوستان را با گرفتن انتقام از دشمنان، مسرور خواهد كرد. این نكته در قالب سه جمله آمده است: 1. او حق خداوند و هر حق را كه به اهل بیت علیهم السلام مرتبط شود، خواهد گرفت. 2. او انتقام هر خون به ناحق ریخته اولیاء خدا را خواهد گرفت. 3. او از تمام ظالمان عالم، انتقام خواهد گرفت. در بخش ششم خطبه نیز سه موضوع ذكر شده است: 1. نورانیت ونسل نورانی حضرت: آنجا كه میفرماید: «نور از طرف خداوند در من، و سپس در علی علیه السلام و نسل او تا مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داده شده است». 2. گرفتن حقوق اهل بیت به دست حضرت، آنجا كه میفرماید: «مهدی، حق خداوند و هر حقّی را كه برای ماست خواهد گرفت». 3. اختیار مطلق زمین به دست حضرت، آنجا كه میفرماید: «هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنكه خداوند تا روز قیامت اهل آن را به خاطر تكذیبشان هلاك میكند، و آن را در اختیار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار میدهد». در بخش هشتم خطبه سه موضوع دیگر ذكر شده است: 1. خاتمیت آن حضرت، آنجا كه میفرماید: «خاتم امامان مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ، از ما است». 2. غلبه او بر همه ادیان، آنجا كه میفرماید: «اوست غالب بر ادیان، منتقم از ظالمین فاتح قلعه ها، غالب بر مشركین، منتقم خونهای به ناحق ریخته، كمك كننده دین خدا، سرچشمه گرفته از دریایی عمیق، نشانه دهنده به افراد در حد خودشان، وارث علوم محكم كننده آیات الهی». 3. بشارت به او، آنجا كه میفرماید: «اوست كه كارها به دست او سپرده شده و گذشتگان به او بشارت دادهاند، و او ست حجت باقی خداوند، و ولی او در زمین و امانتدار او بر سرّ و آشكار».
امام مهدی (عج) در قرآن
اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق و عدالت بر باطل و ستم و برپایی تمام ارزشهای انسانی به دست مبارک «مهدی» اندیشه ای است که همه گروههای مسلمان، آن را باور دارند؛ زیرا ریشه در قرآن کریم دارد؛ اما چرا نام «مهدی» در قرآن نیامده است؟ آیا اگر نام او می آمد، باور مردم به او عمیقتر نمی شد؟ برای پاسخ به این سؤال، روش های قرآن مجید را در معرفی انسانهای خوب و وارسته بیان میکنیم. قرآن برای شناساندن این افراد، از سه راه استفاده کرده است: راه اول معرفی با اسم: نخستین راه شناساندن، آوردن اسم شخصیت مورد نظر است؛ مانند: (و ما محمد الا رسول)(1) یا (واذکر فی الکتاب مریم)(2) راه دوم معرفی با عدد: شیوه دوم، بیان تعداد افراد خاص است. قرآن نقبای بنی اسرائیل را با عدد میشناساند؛ مانند: (و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا)(3) راه سوم معرفی با ویژگی و صفت: شناساندن با ویژگیهای فرد، بهترین راه معرفی است، زیرا راه را بر سودجویان می بندد. نام جعلی درست کردن آسان است؛ ولی ویژگی های هر فرد، مخصوص او است. همچنین قرآن، از افرادی نام می برد كه با آن كه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را كاملاً با نام می شناختند؛ ولی باز او را انكار میكردند. قرآن کریم، اهل بیت را در آیه های تطهیر، مباهله، ولایت(4) و... با این روش معرفی کرده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در قرآن با این روش شناسانده شده است. اینک بررسی چند آیه از آیات مهدویت: آیه اول: آیا می توان زنده بودن امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را از قرآن استفاده کرد؟ برخی آیه های قرآن کریم، وجود امام و حجت را بر روی زمین می رسانند. یکی از این آیات، آیه چهارم سوره قدر است: (تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر) در شب قدر فرشتگان و روح با اجازه پروردگارشان برای هر امری فرود می آیند. فعل «تنزّل» مضارع است و استمرار و تداوم را می رساند؛ پس هر سال، شب قدر دارد. در شب قدر، فرشتگان و روح نازل می شوند. از طرفی هر انسان، توانایی پذیرش فرشتگان -به ویژه روح که برتر از فرشتگان است- را ندارد و باید انسانی در مرتبه پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم باشد تا این قابلیت را دارا باشد. اما هم اکنون در شب قدر، فرشتگان و روح بر چه کسی نازل می شوند؟ امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «شب قدر، در هر سال است و امر سال در آن شب نازل می شود. برای این امر، والیانی پس از رسول خدا وجود دارد». ابن عباس پرسید: «اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: «من و یازده نفر از نسل و فرزندان من.»(5) آیه دوم: اگر بخواهیم ویژگیهای عصر ظهور مهدی امت را به بهترین شکل بیان کنیم، آیه ای بهتر از آیه 55 سوره نور نمی یابیم. در این آیه، خداوند به مؤمنان صالح وعده می دهد و وعده او حق و یقینی است.(6) اما این وعده چیست؟ بهتر است آیه را بخوانیم و وعده های الهی را در آن ببینیم. (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدونی لا یشرکون بی شیئا) خداوند، به مؤمنان درستكار شما وعده داده است آنان را در زمین جانشین می کند؛ همچنان که گروهی از پیشینیان را جانشین کرده و دینی که برایشان می پسندد، بگستراند و بعد از بیمناکیشان به آنان امنیت می بخشد که آن زمان، من را می پرستند و چیزی را شریکم قرار نمیدهند.
وعده های خداوند به مؤمنان صالح تمام زمین را در اختیارشان می گذارد؛ همانند حکومتهای صالحان گذشته؛ چون نوح و داود و سلیمان. دین آنان را در تمام زمین برتری و گسترش می دهد؛ دینی که خداوند برای انسانها پسندیده است؛ یعنی اسلام همراه با ولایت اهل بیت «علیهم السلام» که جریان غدیر و آیههای مربوط به آن، آن را می رساند. امنیت و آرامش را جایگزین ترس و وحشت مؤمنان درستکار قرار می دهد. البته امنیت کامل، زمانی حاصل می شود که سراسر زمین در اختیار مؤمنان با تقوا باشد و دشمن قابل توجهی مقابل آنان نباشد. نتیجه این حکومت، از میان رفتن جلوه های شرک و نفاق و پرستش خدای یکتا است. در پرتو آن، برکت از آسمان و زمین آشکار میشود و همگان در رفاه و آسایش قرار می گیرند. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در ذیل این آیه فرمود: وقتی قائم ما قیام کند، زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که لبریز از ظلم و ستم شده باشد و فرمود: خوشا به حال صبرپیشگان در پنهانی او و خوشا به حال یاریکنندگانش در قیام او.(7) نكته مهم، این كه وعده خدا، حق و تخلف ناپذیر است؛ ولی جهانیشدن آیین الهی تا كنون اتفاق نیفتاده است؛ به همین سبب مفسر بزرگ قرآن، مرحوم طبرسی رحمه الله در تفسیر این آیه میگوید: چون گسترش دین در سراسر زمین و جهانگیر شدن آیین، از گذشته تا كنون پدیدار نشده است، به یقین، این امر در آینده اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا جهانی شدن دین اسلام، وعدهای الهی است و وعده خدا، تخلفپذیر نیست.(8) امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق فرمود: به خدا سوگند! اینان شیعیان ما هستند. خداوند به دست مردی از ما، این كار را در حق آنان خواهد كرد و آن مرد، مهدی این امت است و او همان كسی است كه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم (درباره او) فرموده است: «اگر از عمر دنیا جز یك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی كند تا مردی از خاندان من حاكم جهان گردد. نام او هم نام من است. او زمین را از عدل و داد پر خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده باشد.»(9) بررسی آیات دیگر را به مجال دیگر واگذاشته و در پایان، یادآور میشویم، اهل سنت نیز روایاتی آوردهاند كه آیاتی از قرآن را درباره حضرت مهدی(عج) و حكومت جهانی آن حضرت میداند؛ برای نمونه فخر رازی در ذیل آیه3 سوره بقره، از مصادیق «غیب»، مهدی آل محمد(عج) را میداند كه باید به آن ایمان داشت.(10) پی نوشتها: (1) سوره آل عمران، آیه 144. (2) سوره مریم، آیه 16. (3) سوره مائده آیه 12. (4) سوره احزاب آیه 32؛ سوره آل عمران آیه 61؛ سوره مائده آیه 55. (5) اصول کافی، ج1،ص 532، ح11. (6) در بیش از بیست آیه قرآن، حق بودن وعدههای خداوند و تخلف ناپذیر بودنشان بیان شده است. (7) بحارالانوار، ج 36، ص 304، باب 41، ح 144. (8) مجمع البیان، ج7، ص152. (9) همان. (10) تفسیر فخررازی.
امام معصوم علیه السلام حجت و خلیفه خداوند بر روی زمین است. او مانند پیامبر از سوی پروردگار برگزیده میشود. امام تمام مسؤولیتهای رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم به جز دریافت وحی تشریعی را بر عهده دارد، اگر پیشوای معصوم از دیدگان ما پنهان باشد و نتواند به بیان قرآن و احكام و تشكیل حكومت بپردازد، آیا میتواند با این حال در حیات بشری تأثیر گذار باشد؟
در این نوشتار برخی از آثار و بركتهای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف كه نهان از چشمان ما است، به صورت خلاصه بیان میشود. اول: امید بخشی نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت فرد و جامعه بر كسی پوشیده نیست، وقتی امید میآید تلاش و حركت جایگزین رخوت و سستی میشود و در یك سخن؛ انسان به امید زنده است. مهمترین دلیل شكست مسلمانان در جنگ احد، شایعه شهادت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلام بود. وقتی این خبر دروغ پخش شد، عدّه كمی به اندازه انگشتان دست، اطراف پیامبر باقی ماندند.(1) شیعه با اعتقاد به امامی كه زنده است و حاضر و ناظر و پشتیبان آنان است، خود را حفظ كرده و به پیش میرود ولی اهل سنت اعتقاد دارند، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخرالزمان به دنیا میآید و سپس ظهور خواهد كرد. آنان به امام زنده معتقد نیستند به همین دلیل جوامع سنی نشین عموماً دارای انتظاری سرد و خاموش هستند ولی انتظار در جوامع شیعی، زنده و نیرو آفرین است. دلیل این نشاط دو نكته اساسی است: 1. شیعه با اعتقاد به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قدرت و علم گسترده او، خود را دارای پشتوانه قوی و فولادینی میبیند، چون كوهی استوار در برابر دشمن میایستد و به پیش میرود. 2. شیعه، با اعتقاد به نقش و تأثیر انسانها در پایان یافتن غیبت امامشان و برپایی عدالت در جهان، تلاش خود را برای فراهم كردن زمینههای ظهور انجام میدهد كه نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است. دوم: امنیت بخشی پروردگار عالم هر روز شاهد نافرمانی و ظلم و فساد بندگانش بر روی زمین است. اگر به خاطر وجود مبارك امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و عدالت گستری او نبود تا كنون بارها اهل زمین را نابود كرده بود. به همین جهت در روایات ما به تعبیرهای مختلف آمده است: اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهل خود را فرو میبرد.(2) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: من پناه اهل زمین هستم آن چنانكه ستارگان پناهگاه ساكنان آسمانند.(3) سوم: رابط میان آسمان و زمین یكی از ویژگیهای شیعه دوازده امامی برقراری رابطه آنان با خداوند به وسیله نماینده اوست. با آمدن پیامبر اسلام، رابطه ادیان پیشین با آسمان قطع شد و با رحلت پیامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلام رابطه اهل سنت با آسمان بریده شد ولی شیعه با اعتقاد به جانشینی پیشوایان معصوم از طرف خداوند، این ارتباط را حفظ كرد. در میان گروههای شیعه نیز، این شیعه دوازده امامی است كه با اعتقاد به امام مهدی به عنوان امام غایب هنوز پیوند خود را با آسمان نگه داشته و ریسمان محكم الهی را رها نكرده است. در دعای ندبه میخوانیم: «أَینَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»(4)؛ كجاست آن وسیله پیوند میان آسمان و زمین. چهارم: حافظ علوم و اسرار الهی تمام علوم و حقایقی كه همراه حضرت آدم به زمین آورده شد و تمامی میراث پیامبران، پیوسته از حجّتی به حجّت دیگر میرسید و حجّت هر زمان مسؤول نگهداری و استفاده از این علوم بود، هم اكنون حافظ این علوم و اسرار امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. او در زمان ظهور، هنگام رشد عقلی انسانها از این میراث گرانبها برای پیشرفت انسانها استفاده خواهد كرد. امام صادق علیه السلام فرمودند: علومی كه با آدم علیه السلام نازل شد، از میان نرفت و عالمی نمیمیرد، مگر این كه علمش را به ارث میگذارد و زمین بدون عالم باقی نمیماند.(5) پنجم: خودسازی معتقدان به امام غایب او را شاهد اعمال خود میبینند و میدانند كردارشان پیوسته به محضر او عرضه میشود؛ از این روی تلاش میكنند كردار و رفتارشان مطابق میل او باشد تا در پیشگاه امام خود شرمگین و سرافكنده نشوند. این خودسازی میتواند مقدمهای برای هدایت باطنی به وسیله امام باشد. ششم: هدایت باطنی رسالت اصلی پیامبران و پیشوایان دین هدایت تشریعی و راهنمایی مردم به راه مستقیم است. برخی مردم این دعوت را میپذیرند و برخی نمیپذیرند ولی عدهای از انسانها به درجات پایین ایمان قانع نیستند. آنها با شناخت استعدادهای خود و تلاش خستگی ناپذیر، نگاهشان به بالاترین مرتبههای ایمان است. خدای حكیم وسیله رشدشان را با قرار دادن انسان كاملی فراهم كرده است تا با آنان ارتباط معنوی برقرار كرده و دستگیر و راهنمایشان در صعود به قلههای ایمان باشد. و آن انسان كامل كسی جز حجّت خداوند در هر زمان نیست و هم اكنون امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، این وظیفه را بر عهده دارد. هفتم: فریاد رس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اگر چه از دیدگان ما غایب است ولی در هنگام اضطرار فریادرس بسیاری از بیچارگان و در راه ماندگان و گمراهان خواهان هدایت بوده و میباشد. كتب متعددی این عنایات حضرت را جمع آوری نموده، و به رشته تحریر درآوردهاند.(6) هشتم: حفظ كیان شیعه در طول دوران غیبت هر وقت شیعیان در خطر قرار گرفتهاند و دشمن از هر طرف به آنان هجوم آورده است، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با روشی آنان را نجات داده است. آیت الله العظمی نائینی میگوید: در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روسها و انگلیسیها، فشار و سختی ملت ایران به اوج خود رسید. شبی به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متوسل شدم و با چشمانی گریان خوابیدم. در عالم رؤیا دیوار بزرگی به شكل نقشه ایران دیدم كه در حال سقوط است و عدهای زن و بچه زیر آن نشستهاند. وضعیت به قدری هولناك بود كه در خواب فریاد كشیدم. در این حال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمدند و انگشت مباركشان را به طرف دیوار گرفتند. دیوار سر جای خودش قرار گرفت. ایشان فرمودند: این جا خانه شیعه، خانه ما است، میشكند، خم میشود، خطر است ولی ما نمیگذاریم سقوط كند، نگهش میداریم. جریان شیعیان بحرین و قضیه انار نیز دلیل خوبی بر این مدعا است. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی به شیخ مفید، فرمودند: ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی و اهمال نكرده و شما را از یاد نبردهایم. و اگر جز این بود دشواریها و مصیبتها شما را فرا میگرفت و دشمنان شما را ریشه كن و نابود میكردند.(7) خدای مهربان این حجت را بر ما دارد كه من نمایندهام را برای نجات و هدایت شما فرستادم، آن چه هست از طرف شما باید آمادگی پذیرش باشد تا او ظاهر شود. وجود امام زمان و آمادگی او برای قیام كه لقب «قائم» بیانگر آن است، این پیام را برای منتظران دارد كه در راه فراهم كردن مقدمات ظهور او بیشتر تلاش كنند. پی نوشتها: (1) فروغ ابدیت، ج2، ص53. (2) اصول كافی، ج1، ص178. (3) كمال الدین، ج2، ص239، باب45، حدیث4. (4) بحارالأنوار، ج99، ص106. (5) اصول كافی، ج1، ص223، حدیث 8. (6) نجم الثاقب، میرزا حسین طبرسی نوری؛ میر مهر، پورسیدآقایی؛ بركات سرزمین وحی؛ محمدی ری شهری. (7) احتجاج طبرسی، ج2، ص598.
پرهيز از افراط و تفريط:
امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند: «تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود ... به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.» (1)
توجه به آن حضرت همراه با محبت امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»(2) ولايت حضرت علي (ع) در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد: پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»
توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.» (3) عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج) در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟» شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟! مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.» اخلاص در عمل يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»(4) بردباري و شکيبايي در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»(5) تحصيل معارف اهل بيت (ع) مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.» کمک به مردم در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»(6) توجه به پدر و مادر در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)
توسل به قمر بني هاشم (ع) از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»(8) احترام به قرآن در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»(9) خدمت به محرومان آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»(10) روضه حضرت ابوالفضل (ع) در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»(11) ايران شيعه، خانه ماست مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»(12)
مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13) پی نوشتها : (1) بحارالانوار ، ج 52 ، ص179 (2) بحارالانوار ، ج53، ص179 (3) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251-184 (4) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261 (5) کرامات العالمین ،ص118 (6) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 6، ص198 (7) نجم الثاقب ، ص 284 (8) توجهات حضرت ولی عصر ، ص 160 (9) ملاقات با امام زمان (عج) ، 330 (10)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 113 (11)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 149 (12)ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 137 (13)برکات حضرت ولی عصر (عج) ، 306
توصيه به خواندن زيارت آل ياسين
امام زمان (ع) در توقيع شريفي مي فرمايد: «هرگاه خواستيد به وسيله ي ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنيد و به سوي ما روي آوريد، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئيد: ... سلامٌ علي آل ياسين.... .»(1)
توصيه به خواندن دعاي ندبه يکي از بازرگانان اصفهاني که مورد اعتماد گروهي از دانشمندان بود، در عالم رؤيا به محضر امام زمان (ع) مشرف مي شود و از ايشان مي پرسد: «فرج شما کي خواهد رسيد؟» مي فرمايند: «نزديک است، به شيعيان ما بگوئيد دعاي ندبه را روزهاي جمعه بخوانند.» (2) توصيه به خواندن دعاي فرج مرحوم شيخ طبرسي (ره) در کتاب «کنوز النجاح» نقل مي کند: ابوالحسن محمد بن احمد بن ابي الليث از ترس کشته شدن به قبر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) پناه آورد. در عالم رؤيا امام زمان (ع) را زيارت کرد. آن حضرت اين دعا (دعاي فرج) را به او تعليم دادند و او به برکت خواندن آن، از کشته شدن نجات يافت.
توصيه به خواندن نماز شب، زيارت جامعه، زيارت عاشورا در تشرف مرحوم سيد احمد بن سيد هاشم بن سيد حسن موسوي رشتي (ره) که از مسافرت حج از قافله جدا مي شود و راه را گم مي کند، به او مي فرمايند: «نافله (نماز شب) را بخوان تا راه را پيدا کني.» او نماز شب را مي خواند بعد به او مي فرمايند: «زيارت جامعه را بخوان.» ايشان زيارت جامعه را از حفظ مي خوانند. بعد مي فرمايند: «زيارت عاشورا را بخوان.» او زيارت عاشورا را نيز از حفظ مي خواند با تمام لعن و سلام و دعاي علقمه، آنگاه او را سوار بر مرکب مي کند و مي فرمايد: «چرا شما نافله نمي خوانيد؟ نافله. نافله. نافله» و باز مي فرمايد: «چرا شما عاشورا نمي خوانيد؟ عاشورا. عاشورا. عاشورا.» بعد مي فرمايد: «چرا شما زيارت جامعه نمي خوانيد؟ جامعه. جامعه. جامعه.» سپس مي فرمايد: «اينها دوستان شما هستند که در کنار نهر آبي فرود آمده اند تا براي نماز صبح وضو بگيرند.» (3) توصيه به خواندن صحيفه سجاديه مرحوم مجلسي (ره) در کتاب «روضه المتقين» در شرح «من لا يحضره الفقيه» مي گويد که در اوايل بلوغ در مسجد قديم اصفهان ميان خواب و بيداري حضرت صاحب الزمان (ع) را ديدم، گفتم: «مولاي من! چون نمي توانم هميشه خدمت شما شرفياب شوم کتابي به من عنايت کنيد که هميشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصي نسخه اي از کتاب صحيفه سجاديه را به ايشان مي دهند و بعد از مدتي به برکت وجود امام زمان (ع)، کتاب شريف صحيفه سجاديه اشتهار مي يابد.(4) توصيه به خواندن زيارت امين الله در تشرف مرحوم حاج علي بغدادي به محضر امام زمان (ع)، او مي گويد: همراه با امام زمان (ع) داخل حرم مطهر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) شديم و به ضريح مقدس چسبيديم و بوسيديم. بعد به من فرمود: «زيارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برايت زيارت بخوانم؟» عرض کردم: «آري» فرمود: «کدام زيارت را مي خواهي؟» گفتم: «هر زيارت که افضل است.» فرمود: «زيارت امين الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زيارت امين الله شدند.(5)
دعا براي فرج امام زمان (عج) آقا ميرزا محمدباقر اصفهاني (ره) مي گويد که شبي در خواب گويا مولايم، حضرت امام حسن مجتبي (ع) را ديدم که به من فرمودند: «روي منبرها به مردم بگوييد که توبه کنند و براي فرج حضرت حجت (عج) دعا نماييد و بدانيد اين دعا مثل نماز ميت واجب کفايي نيست بلکه مانند نمازهاي يوميه بر تمام مکلفين واجب است.»(6) در تشرف مرحوم آيت الله حاج سيد محمد فرزند آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني، امام زمان (ع) فرمودند: «از علايم ظهور، فقط علامات حتمي مانده است و چه بسا آنها نيز در مدتي کوتاه به وقوع بپيوندند شما براي فرج من دعا کنيد.»(7) پی نوشتها : (1) نجم الثاقب ، ص411 (2) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص45 (3) نجم الثاقب ، ص 664 (4) نجم الثاقب ، ص455 (5) نجم الثاقب ، ص455 (6) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص 87 (7) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص 87
حجاب و عفت:
مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني (ره) پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند. در يکي از جمعه هاي آخر، نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده مي کند. به سوي خانه مي رود مي بيند حضرت ولي عصر امام زمان (ع) در يکي از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است. ايشان مي گويد هنگامي که وارد شدن اشک مي ريختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من مي گردي و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!» بعد فرمودند: «اين بانويي است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.» (1)
رعايت حلال و حرام در زندگي يکي ديگر از نگراني هاي امام زمان (ع) بي توجهي مردم به حلال و حرام است. يکي از دانشمندان مدت ها در آرزوي زيارت حضرت مهدي (عج) بود، براي رسيدن به اين هدف زحمت هاي فراوان کشيد از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشيني کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود. اما هر چه مي کوشيد راه به جايي نمي برد تا به او گفتند: ديدار امام زمان (ع) براي تو ممکن نيست مگر در فلان شهر. او حدود 37 روز در آن شهر مي ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پيرمردي قفل ساز هنگامي به محضر امام زمان (ع) شرفياب مي شود که آن حضرت در کنار پيرمرد قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن مي گفتند. در همين حال مي بيند پيرزني ناتوان و قد خميده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلي را نشان داد و گفت: «براي رضاي خدا اين قفل را به مبلغ سه شاهي از من بخريد. من سه شاهي پول نياز دارم.» پيرمرد با کمال سادگي گفت: «اين قفل دو عباسي و هشت شاهي ارزش دارد، من آن را به هفت شاهي مي خرم زيرا در معامله دو عباسي بيش از يک شاهي منفعت بردن بي انصافي است.» پيرزن با ناباوري گفت: «من التماس کرده ام اما هيچ کس راضي نشد اين قفل را به سه شاهي از من خريداري کند.» سرانجام پيرمرد هفت شاهي پول به آن زن داد و قفل را خريد هنگامي که پيرزن رفت امام عصر (ع) به من فرمود: «آقاي عزيز! ديدي؟ اينطور باشيد تا ما به سراغ شما بياييم. چلّه نشيني لازم نيست، علم جفر سودي ندارد، علم سالم داشته باشيد و مسلمان باشيد. در تمام اين شهر من اين پيرمرد را انتخاب کرده ام چون دين دارد و خدا را مي شناسد، هفته اي بر او نمي گذرد مگر اينکه من به سراغ او مي آيم و از او دلجويي و احوال پرسي مي کنم.»(2)
بي توجهي شيعيان به امام زمان (ع) مرحوم حاج محمدعلي فشندي تهراني مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: «آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد.» فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»(3)
اعمال ناپسند و بي توجهي به عرضه اعمال در تشرّف مرحوم شيخ محمدطاهر نجفي، خادم مسجد کوفه، مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟ چرا شيعيان براي فرج ما دعا نمي کنند؟»(4) آقاميرزا محمدباقر اصفهاني مي گويد که شبي در خواب گويا مولايم حضرت امام حسن مجتبي (ع) را ديدم که به من فرمودند: «روي منبرها به مردم بگوييد که توبه کنيد و براي فرج حضرت حجت (ع) دعا نمائيد و بدانيد اين دعا مثل نماز ميت واجب کفايي نيست بلکه مانند نمازهاي يوميه بر تمام مکلفين واجب است.»(5) در تشرّف آقا شيخ حسيم سامرايي در سرداب مقدس فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم بدهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج را نزديک گرداند.»(6) در تشرّف مرحوم آيت الله حاج سيد محمد- فرزند آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني (ره)- امام زمان (ع) فرمودند: «از علايم ظهور فقط علامات حتمي مانده است و چه بسا آنها نيز در مدتي کوتاه به وقوع بپيوندد. شما براي فرج من دعا کنيد.»(7) در تشرّف ديگري که يکي از علماء به محضر امام زمان (ع) پيدا کرده بود آن حضرت فرمودند: «به آنان بگو که براي فرج من دعا کنيد تا خدا مرا از زندان غيبت نجات دهد.»(8) همکاري شيعيان با ظالمان و ستمگران شيخ عبدالحسين حويزاوي مي گويد مردي به نام ميرزا احمد رئيس شهرداري نجف اشرف بود، او مرد متدين و خوبي بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبي در عالم رؤيا به محضر امام زمان (ع) مشرّف شدن و ديدم که رئيس شهرداري نجف نزد ايشان حاضر است حضرت با تندي به او فرمودند: «چرا داخل شغل حکومتي شدي و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتي؟» بعد مطلبي فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقيه الله (ع) مي فرمايند: وَ لا ترکَنُوا اِلي الّذين طَلَبُوا فَتَمّسکُمُ النّار؛ يعني، به سوي ستمگران ميل نکنيد به آنان تکيه ننماييد که موجب مي شود آتش شما را فرا گيرد.» وقتي اين جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: «پس تو چرا مدح مي کني؟» عرض کردم: «تقيه مي کنم.» حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: «تقيه! تقيه! تقيه!- يعني تو از روي خوف و تقيه مدح نمي کني- هفت روز بيشتر از عمر تو باقي نيست فردا برو و مُهر حکومتي را رد کن.»(9)
تحصيل معارف از طريق غير مشروع امام زمان (ع) مي فرمايد: «طَلَبُ المَعارِف مِن غَيرِ طَريقَتِنا اَهلَ البَيتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ يعني، بدست آوردن معارف جز از طريق ما خاندان پيغمبر (ص) مساوي با انکار ماست.»(10)
گناه شيعيان امام زمان (ع) مي فرمايند: «نادان ها و کم خردان شيعه و کساني که به اندازه پر و بال پشه دين ندارند- با رفتار و گفتار ناشايست خود- ما را آزار مي دهند.»(11) امام زمان (ع) مي فرمايند: «به خدا پناه مي برم از کوري بعد از بينايي و از گمراهي بعد از هدايت.»(12)
پرهيز از تصرف اموال معصوم (ع) از توقيع شريفي که به وسيله ي نايب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر (ع) رسيده است، آن حضرت در مورد خمس که بايد به فقيه جامع الشرايط پرداخت شود، مي فرمايد: «کسي که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال مي داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف مي کند، همانند تصرفي که در مال خود مي کند، ملعون است و در روز قيامت از دشمنان ما محسوب مي گردد.»(13) امام زمان (ع) در توقيع شريفي مي فرمايند: «هر کس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستي که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودي در آتش افروخته وارد خواهد شد.»(14) ايشان مي فرمايد: «وقتي براي هيچ کس جايز نباشد که در مال ديگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه اين کار در مال ما جايز مي شود؟»(15) در توقيع ديگر مي فرمايد: «لعنت خداوند و ملائکه و تمامي مردم بر کسي که يک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند.»(16)
پی نوشتها : (1) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 3 ، ص 158. (2) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 268. (3) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 155. (4) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 35. (5) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 87. (6) ملاقات با حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251. (7) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 184. (8) کرامات الصالحین ، ص 174. (9) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 361. (10)صحیفه المهدی ، ص 334. (11)احتجاج ، ج 2 ، ص 474. (12)الخرائج ، ج 3 ، ص 1110. (13)کمال الدین ، ص 520. (14)کمال الدین ، ص 520. (15)کمال الدین ، ص 521. (16)نجم الثاقب ، ص 411.
انتظار، به معنای «چشم به راه بودن و درنگ كردن به امید پیشامدی خاص» و به بیان دیگر: «كیفیتی است روحی كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه فرد، انتظارش را دارد» و «ضدّ آن، حالت ناامیدی و بریدن از همه كس و همه چیز است».(1) از اینرو انتظار، در درجه نخست، ویژگی حیات و زندگی انسان است.
ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است، به گونهای كه زندگی بدون انتظار، برای وی مفهومی ندارد و بدون آن، شور و نشاط لازم برای تداوم زندگی در كار نیست.
حیات اكنون بشر، ظرف پویایی، تلاش و حركت بهسوی فردا و فرداهاست و این چنین پویایی و حركتی بدون عنصر «انتظار» ممكن نیست؛ زیرا احتمال معقولِ «بقا و پایداری جهان» و امید به «تداوم حیات» است، كه به زندگی كنونی معنا و مفهوم میبخشد و پویایی و نیروی لازم را برای ادامه آن تأمین میكند. از اینروست كه ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد.
پدیده انتظار آثاری دارد و نخستین اثر و نمودش این است كه انسان را به حركت در جهت متناسب با انتظار برمیانگیزد و از هر حركت و گرایشی بهسوی جهتهای نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار، باز میدارد.(2)
به نظر میرسد یكی از امور مهمی كه ارزش انتظار را معین میكند، چیزی است كه انسان در انتظار آن به سر میبرد و چنانچه آن چیز از اهمیت فوقالعادهای برخوردار باشد، انتظار مربوط به آن نیز دارای فضیلت و برتری خواهد بود.
یكی از انتظارهایی كه به عنوان امیدهای متعالی بشر همواره از آن یاد شده است، انتظار جامعهای آرمانی - كه برجستهترین ویژگی آن، اقامه عدل و قسط باشد - بوده است. اگرچه اغلب ادیان و ملل به نوعی در انتظارِ چنان جامعهای به سر میبرند، ولی به نظر میرسد این انتظار - كه تحت عنوان مهدویت (اعتقاد به ظهور مهدی موعود) در جامعه مسلمانان مطرح است - شكل كامل آن ایده است.
با این بیان میتوان گفت كه مهدویت سبزترین اندیشهای است كه خداوند به انسانیت هدیه كرده است و میرود تا با شكوفه زدن، جهان هستی را به عطر دلانگیز خود طراوتی بهشتگونه بخشد. انتظارِ پدید آمدن آن جامعه الهی، از برترین اعمال است.